با من مهربان باش

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : با من مهربان باش/مهدی خدامیان آرانی

مشخصات نشر : قم: وثوق، 1391

مشخصات ظاهری : 67 ص.

فروست : اندیشه سبز؛ 41

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

شماره کتابشناسی ملی : 2919281

ص: 1

اشاره

ص: 2

با من مهربان باش

مهدی خدامیان آرانی

ص: 3

ص: 4

فهرست

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ-نِ الرَّحِیمِ

چقدر دلم برای آن روزگارها تنگ شده است! آن وقت ها شهر ما این قدر چراغانی نبود، شب که می شد تاریکی همه جا را فرا می گرفت و من مهمان ستاره های زیبای آسمان می شدم، سی و دو سال قبل، آن زمان من کودکی پنج ساله بودم، وقتی شب فرا می رسید، منتظر می ماندم تا پدربزرگم دست مرا بگیرد و مرا به بالای بام ببرد، تو چه می دانی خوابیدن در زیر آسمان آن هم روی بامی که از کاهگل است چه لذّتی دارد.

آن شب ها را هیچ وقت فراموش نمی کنم، همان روزهایی که عشق به آسمان در وجودم جوانه زد و این گونه شد که آسمان برای من الهام بخش گردید.

ساعتی به ستارگان خیره می شدم و بعد به خواب می رفتم، چند ساعت که می گذشت، صدایی به گوشم می رسید که خواب را از چشم من می ربود، این صدای پدربزرگ بود، او در گوشه ای از بام رو به آسمان ایستاده بود و با خدای خویش راز و نیاز می کرد. آری! ماه رمضان بود و مردم دوست داشتند نزدیک شدن سحر را متوجّه بشوند، صدای پدربزرگ در تمام محلّه می پیچید. این یک رسم قدیمی در شهر ما بود که متأسّفانه برای همیشه فراموش شد، افسوس که شهر خیلی عوض شده است! حسرت آن روزگار برای همیشه در دلم باقی مانده است.

ص: 7

سالیان سال است که پدربزرگ من که اهل محل او را «شیخ علی اکبر» می خواندند، از دنیا رفته است و من امشب قلم در دست گرفته ام تا راه او را ادامه بدهم، می خواهم در مورد مناجات با خدا، برای جوانان این سرزمین بنویسم، از خودِ خدا کمک می طلبم و از او می خواهم یاریم کند که امید من فقط به اوست.

مهدی خُدّامیان آرانی

آران وبیدگل. شهریور1390

ص: 8

تو بودی که مرا صدا زدی

سخن خود را با ستایش تو آغاز می کنم، از عمق وجودم فریاد می زنم که تو خدای خوبی ها و زیبایی ها هستی، تو از هر عیب به دور هستی.

من خوب می دانم که تو بر من لطف و مهربانی می کنی و مرا به سوی خود می کشانی. این تو هستی که توفیقم دادی تا بیایم و با تو سخن بگویم.

من می دانم و باور دارم که تو سرآمد همه مهربانی ها هستی. تو از پدر و مادر بر من مهربان تری!

حتماً می دانی که چقدر دوست دارم تو را «مهربان» صدا کنم!

ای مهربان! حالا که به من اجازه دادی تا با تو سخن بگویم، پس صدایم را بشنو و دعایم را اجابت کن و از بدی های من چشم بپوش!

خوب می دانم که اگر تو نمی خواستی و اجازه ام نمی دادی، من هرگز نمی توانستم با تو سخن بگویم. خوب می دانم که این تو بودی که مرا به سوی خود کشاندی، وگرنه من چگونه می توانستم از کار و زندگی خود دست بکشم و رو به سوی تو کنم، قلب من آن قدر کوچک است که به سادگی شیفته دنیا می شود، از تو چه پنهان! گاه دنیا، همه عشق من می گردد و تو را فراموش می کنم، امّا الان که به خود می آیم می بینم که در مقابل تو نشسته ام و تو را می خوانم. من کجا بودم و الان کجا آمده ام؟

آیا من خودم آمده ام؟

ص: 9

هرگز! چه کسی می تواند از نازها و کرشمه های دنیا دست بکشد؟ چه کسی می تواند از دنیا و زیبایی های آن دل بکند و رو به سوی تو کند؟

تو بودی که دل مرا گرفتی و به سوی خود کشاندی. این لطف و مهربانی تو بود. خوب می دانی که اگر من با تو خلوت نکنم، اگر با تو حرف نزنم، دلم می میرد. تو دوست نداشتی که دل من بیش از این سیاه گردد، نمی دانم چه شد؟ واقعاً نمی دانم. الان روبروی تو نشسته ام و تو را صدا می زنم. ممنون تو هستم. تو خیلی بزرگواری!

خودت می دانی این حرف ها را برای چه زدم. همه این ها را گفتم که بگویم: اکنون که خودت دعوتم کردی، اکنون که خودت یاریم نمودی و اجازه دادی تا با تو سخن بگویم و دعا بخوانم، پس رویت را از من برمگردان. با من قهر نکن. من دارم تو را صدا می زنم، پس جوابم را بده. امیدم را ناامید نکن که هیچ کس از درگاه تو ناامید برنمی گردد.

آمده ام که با تو سخن بگویم، خلوتی پیدا کرده ام و صدایت می زنم: ای خدای خوب من!

تو هم جوابم را بده.(1)

ص: 10


1- 1. . «اللّهمّ إنّی افتتح الثناء بحمدک وأنت مسدّد للصواب بمنّک، وأیقنت أنّک أنت أرحم الراحمین فی موضع العفو والرحمة، وأشدّ المعاقبین فی موضع النکال والنقمة، وأعظم المتجبّرین فی موضع الکبریاء والعظمة، اللّهمّ أذنت لی فی دعائک ومسألتک، فاسمع یا سمیع مدحتی، وأجب یا رحیم دعوتی، وأقلّ یا غفور عثرتی...»: مصباح المتهجّد ص 577، تهذیب الأحکام ج 3 ص 108، إقبال الأعمال ج 1 ص 138، المصباح للکفعمی ص 578.

همه جا مهربانی تو را دیدم

وقتی به تو فکر می کنم، می بینم که خیلی وقت ها بوده که من گرفتار بلا بودم و تو را صدا زدم و تو مرا یاری کردی و نجاتم دادی.

یادم نمی رود، خیلی وقت ها دل من از غم و غصّه انباشته شده بود، آسمان دلم ابری بود، با تمام وجودم رو به سوی تو نمودم، تو هم بزرگواری کردی و همه غصّه های مرا برطرف کردی.

خیلی وقت ها شده است که شیطان وسوسه ام نمود و من گناهی کرده و شرمنده تو می شوم، امّا تو مرا بخشیدی، از گناه من چشم پوشیدی و هرگز آن را به رخم نیاوردی.

هیچ وقت مهربانی های تو را فراموش نمی کنم، همیشه و در همه جا مهربانی های تو را دیده ام.

تو را ستایش می کنم ای خدایی که هرگز فنا نمی شوی، تو هرگز نابود نمی شوی. همواره بوده ای و خواهی بود.

من تو را می پرستم، تو که هیچ گاه نابود نمی شوی، هر کس خدایی غیر از تو را بپرستد، باید بداند که سرانجام روزی خدای او نابود و نیست خواهد شد، امّا تو خدای من هستی، فقط تو هستی که هرگز فنا نمی شوی.

تو به انجام هر کاری توانا هستی، نیاز به هیچ چیز نداری، تو فقط بی نیاز هستی و همه نیازمند تو هستند.

ص: 11

من به خاطر همه نعمت هایی که به من دادی تو را سپاس می گویم.

تو را سپاس می گویم ای خدایی که بر سرتاسر جهانِ هستی، حکومت داری، حکم تو بر همه هستی جاری است. هیچ چیزی مانند تو نیست. تو از ویژگی های آفریده های خود بالاتر و والاتر هستی. تو خدای یگانه هستی.

تو را ستایش می کنم، هر جا را که نگاه می کنم، لطف و کرم تو به چشمم می آید، تو همواره به بندگان خود جود و بخشش می کنی، بندگان تو به سوی تو می آیند و هیچ گاه آنان را ناامید نمی کنی، به همه لطف می کنی.

ای خدای خوب من!

یک حرفی هست که دوست دارم به تو بگویم:

وقتی من نیازی دارم، با وجود این که افرادی را می شناسم که آنان هم اهل جود هستند، اما من به نزد آنان نمی روم، فقط به در خانه تو می آیم، برای این که عنایت و هدیه تو با دیگران خیلی فرق می کند، وقتی دیگران هدیه ای می دهند، این هدیه دادن، از سرمایه آنها کم می کند، وقتی آنها چیزی به من می دهند، دیگر خودشان آن را ندارند.

آن ثروتمندی که مثلاً 500 سکّه طلا برای کمک به فقرا می دهد، دیگر خودش آن 500 سکّه را ندارد، این جود و کرم، از سرمایه او کم می کند.

این یک قانون است، امّا این قانون یک استثنا دارد، وقتی تو به من هدیه ای می دهی، چیزی از سرمایه های تو کم نمی شود، آری! این هدیه دادن، فقط جود و بخشش تو را زیاد و زیادتر می کند.(1)

ص: 12


1- 2. . «فکم یا إلهی من کربةٍ قد فرّجتها، وهمومٍ قد کشفتها، وعثرةٍ قد أقلتها، ورحمةٍ قد نشرتها، وحلقة بلاءٍ قد فککتها، الحمد للّه الذی لم یتّخذ صاحبةً ولا ولداً، ولم یکن له شریکٌ فی الملک ولم یکن له ولیٌّ من الذلّ وکبّره تکبیراً، الحمد للّه بجمیع محامده کلّها علی جمیع نعمه، الحمد للّه الذی لا مضادّ له فی ملکه، ولا منازع له فی أمره، الحمد للّه الذی لا شریک له فی خلقه ولا شبیه له فی عظمته، الحمد للّه الفاشی فی الخلق أمره وحمده، الظاهر بالکرم مجده، الباسط بالجود یده، الذی لا تنقص خزائنه، ولا تزیده کثرة العطاء إلاّ جوداً وکرماً، إنّه هو العزیز الوهّاب...»: مصباح المتهجّد ص 577، تهذیب الأحکام ج 3 ص 108، إقبال الأعمال ج 1 ص 138، المصباح للکفعمی ص 578.

به دنبال آرزوی کوچکم!

بارها پیش آمده که من حاجت های زیادی داشته ام، امّا یکی از آن حاجت ها برایم خیلی مهم بوده است، برای همین از حاجت ها و درخواست های کوچکم چشم پوشی کرده و فقط آن حاجت و آرزوی بزرگ را از تو خواسته ام.

من این گونه تربیت شده ام که همیشه باید آرزوهای بزرگ را بر آرزوهای کوچک مقدّم بدارم.

امشب هم که نیمه شب است، به درِ خانه تو آمده ام؛ آرزوی بزرگ خویش را از تو می خواهم، تو را صدا می زنم تا مرا به آرزوی بزرگم برسانی.

دستم را به سوی تو دراز کرده ام و تو را این گونه می خوانم: «خدایا! حاجت بزرگی دارم...».

لحظاتی می گذرد، سؤلی به ذهنم می رسد: چرا به تو می گویم: حاجت بزرگ مرا بده؟

این حاجت برای من بزرگ است، در اینجا، در دنیای من، در این دنیایِ خاکی، این حاجت مهم و بزرگ است، امّا آیا برای تو هم این گونه است؟

آیا این حاجتِ من، برای تو که خدای من هستی، بزرگ جلوه می کند؟

پس باید به گونه ای دیگر با تو حرف بزنم:

خدایا! حاجتی به دل دارم که آن حاجت برای من بزرگ است و برای تو بسیار کوچک!

ص: 13

خدایا! آرزوی من هر چقدر بزرگ هم باشد، می دانم که برای تو بسیار کوچک است، همه هستی در مقابل بزرگی تو، کوچک است، حاجت من که اصلاً به چشم نمی آید.

خدایا! خودت می دانی که این حاجتی که در نزد تو هیچ است، اکنون همه چیز من شده است. از تو می خواهم حاجتم را برآورده کنی و مرا به آرزویم برسانی.(1)

ص: 14


1- 3. . «اللّهمّ إنّی أسألک قلیلاً من کثیر، مع حاجةٍ بی إلیه عظیمة، وغناک عنه قدیم، وهو عندی کثیر، وهو علیک سهل یسیر، اللّهمّ إنّ عفوک عن ذنبیّ وتجاوزک عن خطیئتی وصفحک عن ظلمی وسترک علی قبیح عملی وحلمک عن کثیر جرمی عندما کان من خطأی وعمدی، أطمعنی فی أن أسألک ما لا أستوجبه منک...»: مصباح المتهجّد ص 577، تهذیب الأحکام ج 3 ص 108، إقبال الأعمال ج 1 ص 138، المصباح للکفعمی ص 578.

آرامشی که هرگز گم نمی کنم!

تو خود می دانی که من بنده گنهکار تو هستم و اکنون به درِ خانه تو آمده ام، با دنیایی از امید و آرزو رو به سوی تو کرده ام، آمده ام تا به من نظر کنی و حاجت مرا بدهی.

من خوب می دانم که شایستگی مهربانی های تو را ندارم و از تو چیزی را می خواهم که لایق آن نیستم!

وقتی با خود فکر کردم، دیدم که تو بارها گناه مرا بخشیده ای و از خطاهای من چشم پوشیده ای، آبروی مرا در نزد دیگران نبرده ای و گناهانم را از دیگران مخفی کرده ای، فهمیدم که می توانم باز هم به درِ خانه تو بیایم و تو را صدا بزنم و در انتظار مهربانی تو باشم.

تو بارها و بارها دعای مرا اجابت کرده ای و صدایم را شنیده ای، من هرگز آن مهربانی های تو را فراموش نکرده ام، برای همین است که با کمال آرامش تو را می خوانم، اگر چه گنهکارم، امّا از تو نمی ترسم، من با آرامشی بزرگ، تو را می خوانم، زیرا من از تو جز مهربانی چیز دیگری ندیدم. خوب می دانم که باید از گناه خود بترسم، نه از تو.

من بارها دیدم که تو جواب مرا دادی و دعاهایم را مستجاب کردی، برای همین امشب با اطمینان خاطر بار دیگر صدایت می زنم و تو را می خوانم، می دانم که تو جواب مرا خواهی داد.

ص: 15

آری! این باور من است که تو سرانجام جواب مرا می دهی و مرا به آرزویم می رسانی، فقط اشکال در این است که گاهی من عجله می کنم و اصرار دارم که خیلی زود مرا به آرزویم برسانی.

خدایا! یادم نمی رود، من بارها تو را سرزنش کردم و گفتم: «تو دیگر چه خدایی هستی! مرا ببخش که با تو چنین سخن گفتم».

چه کنم؟ من بنده ای ضعیف هستم، می خواستم زود به آرزویم برسم، دیدم که حاجتم را زود برآورده نمی کنی، برای همین با زبان به اعتراض گشودم، حال آن که نمی دانستم که تو چون مرا دوست داری، حاجتم را نمی دهی.

تو از آینده خبر داشتی، می دانستی که این آرزویی که من دارم، به صلاح من نیست، اگر من به آن حاجت خود برسم، خودم را تباه خواهم کرد، هنوز ظرفیت وجودی من آن قدر بزرگ نشده است که بتوانم از آن نعمت، به خوبی استفاده کنم.

آری! فقط تو بوده که از آینده خبر داشتی و چون دوستم داشتی، حاجتم را نمی دادی!

وای که من چقدر نادان بودم، من تو را می خواندم و خیال می کردم تو جوابم را نمی دهی، زیرا من فقط آن آرزو را می دیدم و بس! ولی تو هزاران چیز دیگر را می دانستی.(1)

ص: 16


1- 4. . «اللّهمّ إنّی أسألک قلیلاً من کثیر، مع حاجةٍ بی إلیه عظیمة، وغناک عنه قدیم، وهو عندی کثیر، وهو علیک سهل یسیر، اللّهمّ إنّ عفوک عن ذنبیّ وتجاوزک عن خطیئتی وصفحک عن ظلمی وسترک علی قبیح عملی وحلمک عن کثیر جرمی عندما کان من خطأی وعمدی، أطمعنی فی أن أسألک ما لا أستوجبه منک، الذی رزقتنی من رحمتک، وأریتنی من قدرتک، وعرّفتنی من إجابتک، فصرتُ أدعوک آمناً وأسألک مستأنساً، لا خائفاً ولا وجلاً، مدلاًّ علیک فیما قصدت فیه إلیک، فإن أبطأ عنّی عتبت بجهلی علیک، ولعلّ الذی أبطأ عنّی هو خیر لی؛ لعلمک بعاقبة الأُمور...»: مصباح المتهجّد ص 577، تهذیب الأحکام ج 3 ص 108، إقبال الأعمال ج 1 ص 138، المصباح للکفعمی ص 578.

بهتر از تو ندیده ام هنوز

داشتم فکر می کردم که تو چه خدای مهربانی هستی، هیچ کس مثل تو مرا دوست ندارد و در حقّ من این چنین خوبی نمی کند.

امشب با خود فکر می کردم، دیدم که من چقدر بنده بدی برای تو هستم و تو چه خدای خوبی برای من هستی! تو بارها مرا به سوی خود خواندی، امّا من با تو قهر کردم، تو مرا صدا زدی، امّا من فرار کردم. تو به من محبّت نمودی و من با تو دشمنی نمودم! امّا تو باز هم به من محبّت نمودی گویا من بر تو حقّ بزرگی دارم!

یاد قصّه کودک چهارساله خود افتادم، آن روز که به خانه آمدم و دیدم که او بعضی نوشته های مرا برداشته و روی آنها با قلم و خودکار خط کشیده و نقّاشی کرده است. نمی دانم، او خیلی وقت ها مرا همیشه مشغول نوشتن دیده بود، شاید او هم در دنیای خود خواسته نویسنده شود!

سراغ او را گرفتم، او در گوشه خانه مخفی شده بود. مثل این که ترسیده بود. او فهمیده بود کار اشتباهی کرده است.

من در جستجوی او بودم، او را دیدم که در گوشه ای پنهان شده است. به سویش رفتم، لبخند زدم، او فهمید که من او را بخشیده ام، امّا او باز هم فرار کرد، به دنبالش رفتم، امّا او باز فرار کرد، گویی که حق با اوست، من اکنون باید ناز او را می کشیدم، باید التماسش می کردم تا به به نزد من برگردد.

ص: 17

حکایت من هم حکایت آن کودک است، من گناه کرده ام، امّا تو مرا می خوانی، صدایم می زنی، به من محبّت می کنی، ولی من باز هم از تو دوری می کنم، با تو قهر می کنم، تو می خواهی لطف و رحمتت را بر من نازل کنی، امّا من از روی نادانی از تو فرار می کنم.(1)

ص: 18


1- 5. . «فلم أرَ مولاً کریماً أصبر علی عبدٍ لئیمٍ منک علیَّ یا ربّ، أنّک تدعونی فأُوّلی عنک، وتتحبّب إلیَّ فأتبغّض إلیک، وتتودّد إلیَّ فلا أقبل منک، کأنّ لی التطوّل علیک، فلم یمنعک ذلک من الرحمة بی والإحسان إلیَّ والتفضّل علیَّ بجودک وکرمک، فارحم عبدک الجاهل، وجد علیه بفضل إحسانک، إنّک جواد کریم...»: مصباح المتهجّد ص 577، تهذیب الأحکام ج 3 ص 108، إقبال الأعمال ج 1 ص 138، المصباح للکفعمی ص 578.

گویی هیچ گناهی ندارم!

تو را ستایش می کنم ای خدایی که گناه بندگان خود را می بخشی، در حالی قدرت داری آنها را به عذاب گرفتار سازی.

تو را ستایش می کنم ای خدایی که از همه گناهان من باخبر هستی، ولی از همه آن گناهان، چشم پوشی می کنی و در حقّ من آن چنان بزرگواری می کنی، گویی که من هیچ خطایی ندارم.

تو را ستایش می کنم ای خدایی که هر وقت تو را صدا بزنم، جوابم را می دهی و هر وقت، گناه و خطایی می کنم تو آن را می پوشانی و بر من غضب نمی کنی.

تو چه نعمت های بزرگی به من داده ای که من هرگز نمی توانم آنها را شماره کنم. خیلی وقت ها شده است که من ترس و نگرانی داشتم، به درگاه تو رو کردم، تو پناهم دادی و آرامش را به قلب من بازگرداندی و قلب مرا شادمان ساختی.

تو آن قدر خوب هستی که هرگز درِ خانه ات را به روی نیازمندان نمی بندی و هیچ کس را دست خالی از درگاهت برنمی گردانی.

تو را ستایش می کنم که خالق همه هستی هستی و خودت آفریده نشده ای، زیرا اگر تو هم آفریده و مخلوق بودی، یک روزی از بین می رفتی.

من تو را می پرستم که شایسته پرستش هستی، تو هرگز نابود نمی شوی، تو پایان نداری، زیرا آغازی نداشته ای، تو همیشه بوده ای. آن کسی از بین می رود که مخلوق باشد. مرگ همه در دست توست، تویی که در روز قیامت همه را بار دیگر

ص: 19

زنده می کنی، امّا تو آن زنده ای هستی که هرگز فنا ندارد. همه خوبی ها در دست توست و تو به هر کاری توانا هستی. تو را ستایش می کنم که به دیگران روزی می دهی، ولی خودت بی نیاز از همه چیز هستی، برای بندگانت آب و انواع غذا را فراهم نموده ای ولی خودت بی نیاز از غذا هستی، فقط تو هستی که از همه چیز بی نیاز هستی و همه به تو نیازمند هستند.

من تو را که خدای بی نیاز هستی می پرستم، تو به اعمال خوب من هم نیاز نداری، گناه بندگانت هم به تو هیچ ضرری نمی رساند. تو به هیچ چیز و هیچ کس نیاز نداری. آقایی و بزرگیِ تو اندازه ای ندارد.(1)

ص: 20


1- 6. . «الحمد للّه مالک الملک مجری الفلک، مسخّر الریاح فالق الأصباح، دیّان الدین ربّ العالمین، الحمد للّه علی حلمه بعد علمه، والحمد للّه علی عفوه بعد قدرته، والحمد للّه علی طول أناته فی غضبه وهو قادر علی ما یرید، الحمد للّه خالق الخلق باسط الرزق، فالق الأصباح، ذی الجلال والإکرام والفضل والأنعام، الذی بعد فلا یُری وقرب فشهد النجوی، تبارک وتعالی، الحمد للّه الذی لیس له منازع یعادله، ولا شبیه یشاکله، ولا ظهیر یعاضده، قهر بعزّته الأعزّاء، وتواضع لعظمته العظماء، فبلغ بقدرته ما یشاء، الحمد للّه الذی یجیبنی حین أُنادیه، ویستر علیَّ کلّ عورةٍ وأنا أعصیه، ویعظّم النعمة علیَّ فلا أُجازیه، فکم من موهبةٍ هنیئةٍ قد أعطانی، وعظیمةٍ مخوفةٍ قد کفانی، وبهجةٍ مونقةٍ قد أرانی، فأثنی علیه حامداً، وأذکره مسبّحاً، الحمد للّه الذی لا یُهتک حجابه، ولا یُغلق بابه، ولا یُردّ سائله، ولا یُخیّب آمله، الحمد للّه الذی یؤن الخائفین، ویُنجی الصالحین، ویرفع المستضعفین، ویضع المستکبرین، ویهلک ملوکاً ویستخلف آخرین، الحمد للّه قاصم الجبّارین، مُبیر الظالمین، مدرک الهاربین، نکال الظالمین، صریخ المستصرخین، موضع حاجات الطالبین، معتمد المؤنین، الحمد للّه الذی من خشیته ترعد السماء وسکّانها، وترجف الأرض وعمّارها وتموج البحار ومن یسبح فی غمراتها، الحمد للّه الذی هدانا لهذا وما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا اللّه، الحمد للّه الذی یَخلق ولم یُخلق، ویرزق ولا یُرزق، ویطعم ولا یُطعم، ویُمیت الأحیاء ویُحیی الموتی وهو حیّ لا یموت، بیده الخیر وهو علی کلّ شیءٍ قدیر...»: مصباح المتهجّد ص 577، تهذیب الأحکام ج 3 ص 108، إقبال الأعمال ج 1 ص 138، المصباح للکفعمی ص 578.

روی نیازم فقط تویی !

خدایا! خودت می دانی که من غمی به دل دارم که هیچ کس غیر از خودت نمی تواند این غم را از دل من بزداید، برای همین از تو می خواهم به من نظر رحمتی کنی و دل مرا به لطف خود شاد کنی.

خدایا! من آرزویی دارم که جز تو هیچ کس دیگر نمی تواند مرا به آن آرزو برساند، من حاجتی دارم که فقط تو می توانی آن را برآورده کنی.

خدایا! اکنون که به من اجازه دادی تا تو را صدا بزنم و با تو سخن بگویم، پس دعایم را مستجاب کن و مرا به آرزویم برسان!

خدایا! از تو می خواهم آن گونه نظر لطف و رحمت خود را شامل حالم کنی که بعد از آن دیگر هرگز از تو دور نشوم.

خدایا! آن چنان برکتی به زندگی من بده که دیگر بعد از آن، محتاج هیچ کس غیر از خود تو نباشم.

خدایا! توفیقم بده که همواره تو را به خاطر نعمت هایی که به من داده ای شکر کنم.

نیاز مرا به خودت را، روز به روز افزون گردان و از دیگران بی نیازم کن! کاری کن که فقط به درگاه تو روی آورم.

خدایا! من به تو پناه می برم از این که جواب خوبی های تو را با بدی بدهم!

من به فکر آن هستم تا همه مردم از دست من راضی باشند، برای خشنودی

ص: 21

آنها برنامه ریزی می کنم، می خواهم رابطه خوبی با آنها داشته باشم، امّا نمی دانم مرا چه شده است که به فکر این نیستم تا تو را از خود راضی و خشنود کنم.

خدایا! به تو پناه می برم از این که در زندگی ام کاری انجام بدهم که آن کار برای تو نباشد و رنگ و بوی تو را نداشته باشد؛ خودت کاری کن که همه کارهای من فقط به خاطر تو باشد.

خدایا! من از این که به دنیا دلبسته شوم و دنیا همه هستی من شود به تو پناه می برم.

خدایا! چگونه باور کنم که تو مرا در روز قیامت به خاطر گناهانم عذاب کنی؟ مگر رحمت و مهربانی تو همه جهان هستی را فرا نگرفته است؟

از تو می خواهم مرا ببخشی و از گناهم چشم بپوشی که بخشش من، چیزی از بزرگواری تو کم نمی کند، تو بی نیاز از همه چیز هستی و تو دانا و توانایی!

خدایا! امشب از توبه های خود توبه می کنم! بارها و بارها توبه کردم و گفتم دیگر گناه نمی کنم، ولی باز شیطان فریبم را داد و توبه خود را شکستم!

خدایا! توبه مرا قبول کن و به خاطر زیادیِ گناهانم از من روی برمگردان!

خدایا! این توبه مرا، توبه ای واقعی قرار بده! توبه ای که تو آن را قبول کنی و از من راضی شوی.

من بنده روسیاه تو هستم و از تو می خواهم تا مرا از گناه بازداری، مرا در دژ محکم خویش قرار دهی تا دیگر هرگز هوس گناه نکنم.

درست است که من گناهکارم، امّا از تو می خواهم توبه ام را قبول کنی و کاری کنی که دیگر هیچ گناهی انجام ندهم و در لحظه مرگ از من راضی باشی، آن لحظه ای که من به دیدار تو می آیم، تو مرا قبول کنی و کاری کنی که همه فرشتگان و دوستان خوبت، به حال من غبطه بخورند و آرزو کنند که کاش جای من بودند.

خدایا! من به گناهان خویش نزد تو اعتراف می کنم و از تو می خواهم کاری کنی

ص: 22

که هیچ کس از گناهانم باخبر نشود و آبروی من نزد هیچ کس نرود.

بارخدایا! تو از هر عیبی پاک و منزه هستی، تو خدای همه خوبی ها هستی، من خطا کردم و بر خودم ظلم کردم، من بودم که نافرمانی تو کردم، اکنون از تو می خواهم تا گناهم را ببخشی که تو خدایی مهربان و بخشنده هستی.

خدایا! من قبول دارم که گناهانم بسیار زیاد است، امّا وقتی گناهان زیاد من در مقابل عفو تو قرار می گیرند، بسیار کوچک به نظر می آیند، زیرا که عفو و بخشش تو بی انتهاست.(1)

ص: 23


1- 7. . «اللّهمّ إنّی أدعوک لهمٍّ لا یفرّجه غیرک، ولرحمةٍ لا تُنال إلاّ بک، ولکربٍ لا یکشفه إلاّ أنت، ولرغبةٍ لا تبلغ إلاّ بک، ولحاجةٍ لا تُقضی دونک، اللّهمّ فکما کان من شأنک ما أردتنی به من مسألتک، ورحمتنی به من ذکرک، فلیکن من شأنک سیّدی الإجابة لیَّ فیما دعوتک، والنجاة لی فیما قد فزعت إلیک منه، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وافتح لی من خزائن رحمتک رحمةً لا تعذّبنی بعدها أبداً فی الدنیا والآخرة، وارزقنی من فضلک الواسع رزقاً واسعاً حلالاً طیّباً لا تفقرنی بعده إلی أحدٍ سواک أبداً، تزیدنی بذلک لک شکراً وإلیک فاقةً وفقراً، وبک عمّن سواک غنیً وتعفّفاً، اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن یکون جزاء إحسانک الإساءة منّی، اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن أصلح عملی فیما بینی وبین الناس وأُفسده فیما بینی وبینک، اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن تحول سریرتی بینی وبینک، أو تکون مخالفةً لطاعتک، اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن یکون شیء من الأشیاء آثر عندی من طاعتک، اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن أعمل من طاعتک قلیلاً أو کثیراً أُرید به أحداً غیرک، أو أعمل عملاً یخالطه رئاء، اللّهمّ إنّی أعوذ بک من هویً یردی من یرکبه، اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن أجعل شیئاً من شکری فیما أنعمت به علیَّ لغیرک أطلب به رضا خلقک. اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن أتعدّی حدّاً من حدودک أتزیّن بذلک للناس وأرکن به إلی الدنیا، اللّهمّ إنّی أعوذ بعفوک من عقوبتک، وأعوذ برضاک من سخطک وأعوذ بطاعتک من معصیتک، وأعوذ بک منک جّل ثناء وجهک، لا أحصی الثناء علیک ولو حرصت، وأنت کما أثنیت علی نفسک سبحانک وبحمدک، اللّهمّ إنّی أستغفرک وأتوب إلیک من مظالم کثیرة لعبادک عندی، فأیّما عبدٍ من عبادک أو أمةٍ من إمائک کانت له قبلی مظلمة ظلمته إیّاها فی ماله أو بدنه أو عرضه لا أستطیع أداء ذلک إلیه ولا تحلّلها منه، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وأرضه أنت عنّی بما شئت وکیف شئت، وهبها لی، وما تصنع یا سیّدی بعذابی، وقد وسعت رحمتک کلّ شیء، وما علیک یا ربِّ أن تکرمنّی برحمتک ولا تهیننی بعذابک، ولا ینقصک یا ربِّ أن تفعل بی ما سألتک، فأنت واجد لکلّ شیء. اللّهمّ إنّی أستغفرک وأتوب إلیک من کلّ ذنبٍ تبت إلیک منه ثمّ عدت فیه، وممّا ضیّعت من فرائضک وأداء حقّک... اللّهمّ یا ذا المنّ والفضل والمحامد التی لا تُحصی، صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، واقبل توبتی، ولا تردّها لکثرة ذنوبی وما أسرفت علی نفسی، حتّی أرجع فی ذنبٍ تبت إلیک منه، فاجعلها یا عزیز توبةً نصوحاً صادقةً مبرورةً لدیک، مقبولةً مرفوعةً عندک، فی خزائنک التی ذخرتها لأولیائک حین قبلتها منهم ورضیت بها عنهم، اللّهمّ إنّ هذه النفس نفس عبدک، وأسألک أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن تحصنها من الذنوب، وتمنعها من الخطایا، وتحرزها من السیّئات، وتجعلها فی حصنٍ حصینٍ منیعٍ لا یصل إلیها ذنب ولا خطیئة، ولا یفسدها عیب ولا معصیة، حتّی ألقاک یوم القیمة، وأنت عنّی راضٍ، وأنا مسرور تغبطنی ملائکتک وأنبیاؤ ورسلک وجمیع خلقک، وقد قبلتنی وجعلتنی تائباً طاهراً زاکیاً عندک من الصادقین. اللّهمّ إنّی أعترف لک بذنوبی، فصلِّ علی محمّدٍ وآله، واجعلها ذنوباً لا تظهرها لأحدٍ من خلقک، یا غفّار الذنوب، یا أرحم الراحمین، سبحانک اللّهمّ وبحمدک، عملت سوءاً وظلمت نفسی، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، واغفر لی إنّک أنت الغفور الرحیم، اللّهمّ إن کان من عطائک ومنّک وفضلک وفی علمک وقضائک أن ترزقنی التوبة، فصلِّ علی محمّدٍ وآله، واعصمنی بقیّة عمری...»: إقبال الأعمال ج 1 ص 123، بحار الأنوار ج 97 ص 329.

فرشتگان برایم دعا می کنند

بار خدایا! به من توفیق انجام کاری را بده که با انجام آن کار، درهای یقین به روی من باز شود. خودت، یقینی به قلب من بده که هر شک و تردیدی را از قلب من بزداید.

خدایا! تو ترسی در دل من قرار ده که با آن ترس، رحمت تو را به سوی خود جذب کنم!

تو از من خواستی تا از گناه دوری کنم، امّا من به گناه آلوده شدم، ولی تو آبروی مرا نبردی و گناه مرا از همه مخفی ساختی.

تو به من نعمت های زیادی دادی و من این نعمت ها را در راه نافرمانی تو استفاده کردم، امّا تو آن نعمت ها را از من نگرفتی!

ای کسی که از روی مهربانی مرا نصیحت کردی و دوست داشتی که من راه زیبایی ها را بروم، حتّی در قرآن خود با من سخن گفتی، ولی من به سخن تو گوش نکردم.

تو بدی های مرا از همه پوشاندی و خوبی های مرا برای همه آشکار ساختی، تو کاری کردی که مردم خیال می کنند من هیچ گناهی انجام نداده ام.

من به خاطر این که مردم از دست من راضی باشند، نافرمانی را کردم، ولی تو مرا به آنان واگذار نکردی، تو مرا روزی دادی و به من مهربانی نمودی!

تو مرا به بهشت خود دعوت نمودی و از من خواستی تا به سوی تو بیایم، امّا

ص: 24

من این دعوت را قبول نکردم، نافرمانی تو کردم و خودم آتش عذاب را انتخاب نمودم، ولی باز هم تو درِ توبه را به روی من نبستی!

خدایا! گناهان بزرگ مرا بخشیدی و مرا امر کردی تا تو را صدا بزنم و تو را بخوانم و قول دادی که دعایم را مستجاب کنی.

من معصیت تو را کردم و تو گناهم را پوشاندی، من گناه تو را کردم، امّا تو دوست نداشتی که کسی مرا به خاطر گناهم سرزنش کند!

من نعمت های تو را در راه معصیتت صرف کردم ولی تو آن نعمت ها را از من نگرفتی!

تو توانایی و قدرت به من دادی و من آن را در راه نافرمانی تو به کار بردم، ولی تو مرا ناتوان نساختی و قدرتم را از من نگرفتی.

یادم نمی رود، وقتی غرق گناه بودم، گرفتار شدم، به سوی تو رو کردم، از تو حاجت خود را خواستم، تو می دانستی که من اهل گناهم ولی باز هم به من محبّت کردی و حاجتم را روا کردی.

من شب و روز مشغول گناه شدم و تو فرشتگانت را مأمور کردی تا برای من استغفار کنند.

ای خدایی که من گناه تو را کردم ولی تو به من فرصت دادی و در رحمت خود را به روی من گشودی!

ای خدایی که اگر من کار خوبی انجام بدهم آن را فراموش نمی کنی، هر چند آن کار خیلی کوچک باشد، امّا هرگز نعمت هایی که به من داده ای را به رخم نمی کشی.

ای خدایی که بر من منّت نهادی و شناخت خودت را به من عنایت کردی!

همه کارهای خوب من، نمی تواند شکر یکی از نعمت های بیشمار تو باشد.

خدایا! من جوانی خود را در نافرمانی تو صرف کردم ولی تو درِ توبه را به روی من نبستی!

ص: 25

من در حضور تو به گناهانم اعتراف می کنم تا شاید تو به من رحم کنی و از گناهم درگذری.

من می دانم با این ستم هایی که بر خودم کرده ام، مستحق عذاب تو هستم، امّا چه کنم؟ می دانم رحمت و مهربانی تو خیلی زیاد است. من به رحمت تو دل بسته ام.

تو پناه من در دنیا و آخرتی، تو امید و سرمایه من برای روز قیامت هستی.(1)

ص: 26


1- 8. . «اللّهمّ أقسم لی کلّ ما تُطفئ به عنّی نائرة کلّ جاهل، وتخمد عنّی شعلة کلّ قائل، وأعطنی هدیً من کلّ ضلالة، وغنیً من کلّ فقر، وقوّةً من کلّ ضعف، وعزّاً من کلّ ذلّ، ورفعةً من کلّ ضعة، وأمناً من کلّ خوف، وعافیةً من کلّ بلاء، اللّهمّ ارزقنی عملاً یفتح لی باب کلّ یقین، ویقیناً یسدّ عنّی باب کلّ شبهة، ودعاءً تبسط لیبه الإجابة، وخوفاً تیسّر لی به کلّ رحمة، وعصمةً تحول بینی وبین الذنوب، برحمتک یا أرحم الراحمین... یا من نهانی عن المعصیة فعصیته فلم یهتک ستری عند معصیته، یا من ألبسنی عافیته فعصیته فلم یسلبنی عند ذلک عافیته، یا من أکرمنی وأسبغ علیَّ نعمه، فعصیته فلم یزل عنّی نعمته، یا من نصح لی فترکت نصیحته فلم یستدرجنی عند ترکی نصیحته، یا من أوصانی بوصایا کثیرة لا تُحصی إشفاقاً منه علیَّ ورحمةً منه لی فترکت وصیته، یا من کتم سیّئتی وأظهر محاسنی، حتّی کأنّی لم أزل أعمل بطاعته، یا من أرضیت عباده بسخطه فلم یکلنی إلیهم ورزقنی من سعته، یا من دعانی إلی جنّته فاخترت النار، فلم یمنعه ذلک أن فتح لی باب توبته. یا من أقالنی عظیم العثرات، وأمرنی بالدعاء وضمن لی إجابته، یا من أعصیه فیستر علیَّ، ویغضب لی إن عُیّرت بمعصیته، یا من نهی خلقه عن انتهاک محارمی وأنا مقیم علی انتهاک محارمه، یا من أفنیت ما أعطانی فی معصیته فلم یحبس عنّی عطیّته، یا من قویت علی المعاصی بکفایته فلم یخذلنی، ولم یخرجنی من کفایته، یا من بارزته بالخطایا فلم یمثّل بی عند جرأتی علی مبارزته، یا من أمهلنی حتّی استغنیت من لذّاتی ثمّ وعدنی علی ترکها مغفرته، یا من أدعوه وأنا علی معصیته فیجیبنی ویقضی حاجتی بقدرته، یا من عصیته باللیل والنهار وقد وکلّ بالاستغفار لی ملائکته، یا من عصیته فی الشباب والمشیب وهو یتأنّا بی ویفتح لی باب رحمته، یا من یشکر الیسیر من عملی، وینسی الکثیر من کرامته، یا من خلّصنی بقدرته ونجّانی بلطفه، یا من استدرجنی حتّی جانبت محبّته، یا من فرض الکثیر لی من إجابته علی طول إسائتی وتضییعی فریضته، یا من یغفر ظلمنا وحوبنا وجرأتنا وهو لا یجور علینا فی قضیّته، یا من نتظالم فلا یؤخذنا بعلمه، ویمهل حتّی یحضر المظلوم بیّنته، یا من یشرک به عبده وهو خلقه فلا یتعاظمه أن یغفر له جریرته، یا من منّ علیَّض بتوحیده، وأحصی علیَّ الذنوب وأرجو أن یغفرها لی بمشیّته، یا من أعذر وأنذر ثمّ عدت بعد الإعذار والإنذار فی معصیته، یا من یعلم أنّ حسناتی لا تکون ثمناً لأصغر نعمه، یا من أفنیت عمری فی معصیته فلم یغلق عنّی باب توبته. یا ویلی ما أقلّ حیائی، ویا سبحان هذا الربّ ما أعظم هیبته، ویا ویلی ما أقطع لسانی بعد الإعذار وما عذری وقد ظهرت علیَّ حجّته. ها أنا ذا بائح بجرمی مقرّ بذنبیّ لربّی لیرحمنی ویتغمّدنی بمغفرته، یا من الأرضون والسماوات جمیعاً فی قبضته، یا من استحققت عقوبته، ها أنا ذا مقرّ بذنبی، یا من وسع کلّ شیء برحمته، ها أنا ذا عبدک الحسیر الخاطئ اغفر له خطیئته، یا من یجیرنی فی محیای ومماتی، یا من هو عدّتی لظلمة القبر ووحشته، یا من هو ثقتی ورجائی وعدّتی لعذاب القبر وضغطته، یا من هو غیاثی ومفزعی وعدّتی للحساب ودقّته، یا من عظم عفوه، وکرم صفحه واشتدّت نقمته، إلهی لا تخذلنی یوم القیمة، فإنّک عدّتی للمیزان وخفّته، ها أنا ذا بائح بجرمی مقرّ بذنبی معترف بخطیئتی...»: إقبال الأعمال ج 1 ص 126، بحار الأنوار ج 97 ص 331.

کجا در جستجوی تو باشم ؟

خدایا! از تو می خواهم روز قیامت مرا رسوا نکنی و به گناهانم عذاب ننمایی.

داشتم فکر می کردم که برای آن روز سخت، چه چیزی سرمایه کنم؟ دل به چه چیزی ببندم؟ هر چه فکر کردم دیدم که فقط تو، خود تو سرمایه من هستی! من هیچ چیز دیگری ندارم! روزی که فرشتگان تو مرا برای حسابرسی فرا خوانند، آن روز امیدم به لطف و کرم توست.

بار خدایا! درد مرا به دوای خویش درمان کن که درد من گناهانی است که روحم را آلوده نموده و دوای درد من، عفو و بخشش توست.

خدایا! حاجت و خواسته مهمّ مرا بده، آن حاجتی که اگر آن را به من عنایت کنی، من سعادتمند خواهم شد، تو خود می دانی که آن خواسته مهمّ من، آزادی من از آتش جهنّم است.

من در جستجوی مهربانی تو آمدم و اکنون درِ خانه تو ایستاده ام و تو را می خوانم.

من در کجا در جستجوی تو باشم؟ تو که همه مکان ها را می بینی و از همه جا باخبر هستی، چه کنم تا صدایم را بشنوی و جوابم را بدهی؟

خدایا! در نزد خود سخن از کدام ترس خود به میان آورم، به یاد لحظه مرگ و سختی های بعد از آن که می افتم ترس همه وجودم را فرا می گیرد، افسوس که من به فکر همه چیز بودم مگر به فکر خودم! عمر خود را برای دنیا تباه کردم.

ص: 27

خدایا! من به درِ خانه تو می آیم و از تو می خواهم مرا ببخشی، ولی بعد از مدّتی توبه ام را می شکنم، من تا کی باید این گونه باشم؟ تا کی باید توبه خود را بشکنم؟ عهد می کنم که گناه نکنم، امّا به این عهد و پیمان خود وفادار نمی مانم.

خدایا! تو را به حقّ کسانی قسم می دهم که برای رضای تو به نماز و روزه اکتفا نکردند، بلکه جانشان را در راه تو فدا کردند، تو را به مقام آنان که خون خود را فدای راه تو نمودند قسم می دهم که از خطاهای من درگذری!

خدایا! ز دنیایی که مرا فریب می دهد و مرا از یاد تو غافل می کند به تو پناه می آورم، از وسوسه های شیطان و هوس های نفس خویش به تو پناه می آورم.

تو افراد زیادی را که همانند من خطاکار بوده اند، بخشیده ای و رحمتت را بر آنان نازل کرده ای، اکنون از تو می خواهم که مرا نیز مانند آنان ببخشی.

من روزی را در پیش رو دارم که هیچ کس به فریادم نمی رسد، آن روز پدر و مادر و فرزندم نیز از من فراری خواهند بود، آن روز من تنها خواهم بود و ترس همه وجود مرا فرا خواهد گرفت، مولای من! در آن روز چه کسی صدای مرا خواهد شنید و مرا پناه خواهد داد؟ چه کسی مایه آرامش من خواهد شد؟

وقتی از من در مورد گناهانم سؤل کنی، من چه جواب بدهم؟ آیا می توانم بگویم من آن گناهان را انجام نداده ام، حال آن که تو خودت به همه چیز آگاه هستی و مرا در همه حال دیده ای؟ تو با بزرگواری بندگان خود را عفو می کنی، از تو می خواهم که در آن لحظه مرا ببخشی، زیرا که من کسی را جز تو ندارم، به هر کسی رو کنم، ناامید خواهم شد، هیچ کس دیگر جواب مرا نخواهد داد، فقط تو هستی که هیچ کس را ناامید نمی کنی!(1)

ص: 28


1- 9. . «اللّهمّ حاجتی حاجتی، حاجتی التی إن أعطیتنیها لم یضرّنی ما منعتنی، وإن منعتنیها لم ینفعنی ما أعطیتنی، وهی فکاک رقبتی من النار، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد وارض عنّی وارض عنّی وارض عنّی - حتّی ینقطع النفس - . اللّهمّ إلیک تعمّدت بحاجتی، وبک أنزلت مسکنتی، فلتسعنی رحمتک یا وهّاب الجنّة، یا وهّاب المغفرة، لا حول ولا قوّة إلاّ بک، أین أطلبک یا موجوداً فی کلّ مکان؟ فی الفیافی مرّة وفی القفار أُخری، لعلّک تسمع منّی النداء، فقد عظم جرمی، وقلّ حیائی مع تقلقل قلبی، وبعد مطلبی، وکثرة أهوالی، ربِّ أیّ أهوالی أتذکّر، وأیّها أنسی؟ فلو لم یکن إلاّ الموت لکفی.....یا غوثاه یا اللّه یا ربّاه، أعوذ بک من هویً قد غلبنی، ومن عدوٍّ قد استکلب علیَّ، ومن دنیا قد تزیّنت لی، ومن نفسٍ أمارةٍ بالسوء إلاّ ما رحم ربّی، فإن کنت سیّدی قد رحمت مثلی فارحمنی، وإن کنت سیّدی قد قبلت مثلی فاقبلنی، یا من قبل السحرة فاقبلنی، یا من یغذّینی بالنعم صباحاً ومساءً قد ترانی فریداً وحیداً، شاخصاً بصری مقلّداً عملی، قد تبرّأ جمیع الخلق منّی، نعم وأبی وأُمّی، ومن کان له کدّی وسعیی، إلهی ومن یقبلنی ویسمع ندائی، ومن یؤس وحشتی، ومن ینطق لسانی إذا غُیّبت فی الثری وحدی، ثمّ سألتنی بما أنت أعلم به منّی...»: إقبال الأعمال ج 1 ص 127، بحار الأنوار ج 97 ص 332.

هیچ پناهی مانند تو نیست

خدایا! من قبل از روزی که به پیشگاه تو بیایم، عفو تو را می طلبم، دوست دارم قبل از فرا رسیدن روز قیامت در زمره کسانی باشم که آنها را بخشیده ای و از دوستان خودت قرار داده ای.

تو به عفو و بخشش سزاوارتر از همه هستی، به عزّتت قسم که من هرگز از رحمت تو ناامید نمی شوم، اگر چه گناهانم زیاد باشند، من دردمندی هستم که هیچ درمانی جز عفو تو ندارم! تو با عفو خود مرا درمان کن!

هیچ پناهی مانند تو نیست، پناهم بده و مرا قبول کن و امیدم را ناامید نکن!

بزرگی و عظمت خودت را در قلبم قرار بده و بذر محبّت خودت را در قلب من بارور گردان تا من شهادت را انتخاب کنم، به سوی تو بیایم در حالی که جانم را در راه تو فدا کرده ام.

من نعمت های تو را شکر نکردم امّا تو آن نعمت ها را از من نگرفتی، گناهان من زیاد شدند، امّا تو آبروی مرا نبردی.

اگر تو به من نظر رحمت نکنی، من بدبخت ترین مردم جهان خواهم بود. من به مهربانی تو بیش از همه کس نیاز دارم.

تو خدای خوبی برای من هستی ولی من بنده بدی برای تو هستم!

اکنون نگاه کن من در پیشگاه تو هستم، به گناهان خود اعتراف می کنم، من به خودم ظلم کردم، آیا می خواهی مرا به عذاب گرفتار کنی؟ مگر من کیستم که تو

ص: 29

بخواهی مرا عذاب کنی؟ تو در اوج بزرگواری و عظمت هستی و من بنده ای ضعیف هستم.

اگر تو مرا ببخشی، هیچ کس نیست به تو اعتراض کند که چرا بنده گنهکارت را بخشیدی، تو خدای من هستی و من بنده تو هستم!

به عزّتت قسم که از در خانه ات به جای دیگر نمی روم، با این که گنهکارم، امّا رو به جای دیگر نمی کنم، کجا بروم؟ به که پناه ببرم؟ من که غیر از تو کسی را ندارم.(1)

خدایا! شیطان با من دشمن است، او همواره برای وسوسه کردن من می آید، من او را نمی بینم ولی او مرا می بیند، به ضعف های من آگاه است، دوست دارد که من از تو دور بشوم، از تو می خواهم بین من و او جدایی بینداری، من از شرّ او به تو پناه می برم و از تو می خواهم مرا از دست او نجات بدهی.

خدایا! تو برای خود اسمی انتخاب کرده ای و قول داده ای که هر کس تو را به آن اسم بخواند، حاجتش را روا کنی، اکنون من تو را به همان اسم مقدّست می خوانم تا حاجت های مرا روا کنی.(2)

ص: 30


1- 10. . «یا اللّه یا کریم العفو، من لی غیرک، إن سألت غیرک لم یعطنی، وإن دعوت غیرک لم یجبنی. رضاک یا ربّ قبل لقائک، رضاک یا ربّ قبل نزول النیران، رضاک یا ربّ قبل أن تغلّل أیدی إلی الأعناق، رضاک یا ربّ قبل أن أنادی فلا أُجاب النداء، یا أحقّ من تجاوز وعفی، وعزّتک لا أقطع منک الرجاء، وإن عظم جرمی، وقلّ حیائی، فقد لزق بالقلب داء لیس له دواء، یا من لم یلذ اللاّئذون بمثله، یا من لم یتعرّض المتعرّضون لأکرم منه، ویا من لم یُشدّ الرحال إلی مثله، صلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، واشغل قلبی بعظیم شأنک، وأرسل محبّتک إلیه حتّی ألقاک وأوداجی تشخب دماً... إلهی قلّ شکری سیّدی فلم تحرمنی، وعظمت خطیئتی سیّدی فلم تفضحنی، ورأیتنی علی المعاصی سیّدی فلم تمنعنی ولم تهتک ستری، وأمرتنی سیّدی بالطاعة فضیعت ما به أمرتنی، فأیّ فقیرٍ أفقر منّی سیّدی إن لم تغننی، فأیّ شقیٍّ أشقی منّی إن لم ترحمنی، فنعم الربّ أنت یا سیّدی ونعم المولی، وبئس العبد أنا یا سیّدی... من أنا یا ربّ فتقصد لعذابی؟ أم من یدخل فی مساءلتک إن أنت رحمتنی، اللّهمّ إنّی أسألک من الدنیا ما أسدّ به لسانی، واحصن به فرجی، وأؤّی به عنّی أمانتی، وأصل به رحمی، وأتّجر به لآخرتی، ویکون لی عوناً علی الحجّ والعمرة، فإنّه لا حول ولا قوّة إلاّ بک، وعزّتک یا کریم لألحن علیک، ولأطلبنّ إلیک، ولأتضرّعنّ إلیک، ولأبسطنّها إلیک مع ما اقترفنا من الآثام، یا سیّدی فبمن أعوذ؟ وبمن ألوذ؟ کلّ من أتیته فی حاجةٍ وسألته فائدة فإلیک یرشدنی، وعلیک یدلّنی، وفیما عندک یرغّبنی...»: إقبال الأعمال ج 1 ص 129، بحار الأنوار ج 97 ص 334.
2- 11. . «اللّهمّ إنّ لک عدّواً لا یألونی خبالاً، بصیراً بعیوبی، حریصاً علی غوایتی، یرانی هو وقبیله من حیث لا أراهم، اللّهمّ فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وأعذ من شرّ شیاطین الجنّ والإنس أنفسنا وأموالنا وأهالینا وأولادنا، وما أغلقت علیه أبوابنا، وما أحاطت به عوراتنا، اللّهمّ وحرّمنی علیه کما حرّمت علیه الجنّة، وباعد بینی وبینه کما باعدت بین السماء والأرض، وأبعد من ذلک... یا مسمّی نفسه بالاسم الذی قضی أنّ حاجة من یدعوه به مقضیة، أسألک به إذ لا شفیع لی عندک أوثق منه، أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن تفعل بی کذا وکذا»: إقبال الأعمال ج 1 ص 131، بحار الأنوار ج 97 ص 335.

این صورت را به خاک نهاده ام

اگر مرا به بهشت خود مهمان کنی، تو را ستایش می کنم، اگر مرا در جهنّم جای دهی باز هم تو را ستایش می کنم، زیرا می دانم تو از هر عیب و نقصی به دور هستی، من به خودم ظلم کردم و آتش جهنّم را برای خود خریده ام. من تو را در همه کارهایت ستایش می کنم، تو هیچ گاه ظلم و ستمی به کسی روا نمی داری.

خدایا! چگونه باور کنم که مرا گرفتار عذاب خود کنی در حالی که من بارها و بارها در مقابل تو صورت خود را بر خاک نهاده ام و این چنین برای تو سجده نموده ام.

چگونه می خواهی مرا عذاب کنی در حالی که می دانی قلب من از محبّت به تو آکنده است. من در این دنیا با دشمنان تو دشمنی نموده ام، آیا می خواهی مرا کنار آنان جای دهی؟

خدایا! همه خوبی ها را از تو می خواهم، تو خود بهتر از همه می دانی که چه چیزی برای من خوب است، پس آن را به من عنایت کن!

چه می شود اگر بر من منّت نهی و همه کسانی که حقی بر گردن من دارند را از من راضی کنی!

خدایا! بخشش و مغفرت تو برای گناهکاران است، و من نیز از آنان هستم، پس گناهم را ببخش ای خدای مهربان!

من از گناهان خود می ترسم، هیچ کس غیر از خودت نمی تواند مرا ببخشد و از

ص: 31

گناه پاکم کند.

خدایا! دنیا، مرا بنده خود نمود و همه وجود مرا از آنِ خود کرد، من هم شیفته آن شدم و برای رسیدن به آن تلاش کردم، من برای آخرتم کار زیادی انجام ندادم، پس اعمال کم مرا بپذیر و آن را زیاد گردان و از گناهانم درگذر.

خدایا! مرا موفّق به کاری کن که رضایت تو در آن است، توفیق انجام کاری را به من بده که با انجام آن کار، از من راضی بشوی!

خدایا! خودت گفتی که بهترین توشه برای سفر آخرت، تقواست، مرا توفیق بده تا اهل تقوا باشم، بین من و گناه فاصله بینداز.

تو کاری کن که دیدار تو را از همه دنیا بیشتر دوست داشته باشم، تو کاری کن که بقیّه عمر خود را تباه نکنم و برای دیدار تو ذخیره ای فراهم سازم.

من شهادت می دهم که همه نعمت هایی که دارم از توست، فقط تویی که بر من نعمت ها را نازل می کنی، همه خوبی ها از آنِ توست.

خدایا! از تو بهترین زندگی ها را می خواهم، زندگی مرا آن گونه قرار بده که من بتوانم به همه حاجت های خود برسم، از تو می خواهم روزیم را زیاد کنی و از مالِ حلال قرار دهی.

خدایا! ثروت مرا آن قدر زیاد نکن که من از شکر آن غافل شده و فریفته آن بشوم، خدایا! مرا از فقر نجات بده، فقری که قلب مرا از غم و غصّه آکنده می کند.

خدایا! مرا از بندگان بد خود بی نیاز بگردان! از مالِ دنیا آن قدر به من بده که بتوانم با آن به رضایت و خشنودی تو برسم.

خدایا! دنیا را برای من همچون زندان قرار مده! خدایا! کاری کن که از مرگ، به خاطر جدایی از دنیا غمناک نشوم! نعمت هایت را در دنیا بر من نازل بگردان تا در فقر و نداری نباشم، امّا مرا شیفته دنیا مکن! کاری کن که مرگ را که دیدار توست، از همه دنیا بیشتر دوست داشته باشم! مرا از فتنه دنیا نجات بده، کارهای خوب مرا قبول کن و هنگام مرگ مرا نزد دوستان خوبت جای بده!

ص: 32

من از لغزشگاه های دنیا به تو پناه می برم، از بدی های این دنیا و همه شیطان هایی که در این دنیا هستند به تو پناه می آورم.

آقای من! من تشنه محبّت تو هستم، من بی قرار محبّت تو هستم و آرام و قرار ندارم، چه کنم؟ مشتاق تو شده ام و فریاد شوق برمی آورم. تو کسی را که تو را دوست بدارد، دوست می داری. تو روشنی چشم کسی هستی که به تو پناه بیاورد. خدایا! نگاه کن ببین من چقدر در این دنیا تنها هستم، به این تنهایی من رحم کن! هیچ کس نمی تواند این دل بی قرار مرا آرام کند، این دل مشتاق تو شده است، من از همه دل کَنده ام و دل به تو بسته ام.

خدایا! گناهان من زیاد است، امّا می خواهم سخنی با تو بگویم، وقتی که گناهان بنده تو زیاد باشد و تو آن را ببخشی، زیبایی آن بیشتر است، تا زمانی که بنده ای گناه کمی داشته باشد و تو آن را ببخشی، این که بخششی کوچک است، امّا وقتی بنده ای مثل من، هزاران هزار گناه داشته باشد و تو آن را ببخشی، این یک بخشش بزرگ است.

تو می توانی مرا به خاطر آن همه گناه عذاب کنی، امّا وقتی مرا ببخشی، این نشانه زیبایی عفو و بخشش توست. من در جستجوی این زیبایی به درگاه تو آمده ام و می دانم که فقط تو، شایسته بخشش های بزرگ هستی!(1)

ص: 33


1- 12. . «اللّهمّ إن أدخلتنی الجنّة فأنت محمود، وإن عذّبتنی فأنت محمود، یا من هو محمود فی کلّ خصاله، صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد وافعل بی ما تشاء فأنت محمود، إلهی أتراک معذّبی وقد عفّرت لک فی التراب خدّی؟ أتراک معذّبی وحبّک فی قلبی؟ أما إنّک إن فعلت ذلک بی جمعت بینی وبین قومٍ طالما عادیتهم فیک. اللّهمّ إنّی أسألک بکلّ اسمٍ هو لک یحقّ علیک فیه الإجابة للدعاء إذا دُعیت به، وأسألک بحقّ کلّ ذی حقٍّ علیک، وبحقّک علی جمیع من هو دونک، أن تصلّی علی محمّدٍ عبدک ورسولک وآله الطاهرین، ومن أرادنی أو أراد أحداً من إخوانی بسوء فخذ بسمعه وبصره، ومن بین یدیه ومن خلفه، وامنعنی منه بحولک وقوّتک. اللّهمّ ما غاب عنّی من أمری أو حضرنی ولم ینطق به لسانی ولم تبلغه مسألتی أنت أعلم به منّی، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وأصلحه لی وسهّله یا ربّ العالمین، ربّنا لا تؤخذنا إن نسینا أو أخطانا، ربّنا ولا تحمّل علینا إصراً کما حملته علی الذین من قبلنا، ربّنا ولا تحمّلنا ما لا طاقة لنا به، واعفُ عنّا واغفر لنا وارحمنا أنت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین. ماذا علیک یا ربّ لو أرضیت عنّی کلّ من له قِبلی تبعة، وأدخلتنی الجنّة برحمتک، وغفرت لی ذنوبی، فإنّ مغفرتک للخاطئین وأنا منهم، فاغفر لی خطأی یا ربّ العالمین، اللّهمّ إنّک تحلم عن المذنبین، وتعفو عن الخاطئین، وأنا عبدک الخاطئ المذنب الحسیر الشقیّ، الذی قد أفزعتنی ذنوبی وأوبقتنی خطایای، ولم أجد لها سادّاً ولا غافراً غیرک یا ذا الجلال والاکرام. إلهی استعبدتنی الدنیا واستخدمتنی، فصرت حیران بین أطباقها، فیا من أحصی القلیل فشکره، وتجاوز عن الکثیر فغفره بعد أن ستره، ضاعف لی القلیل فی طاعتک وتقبّله، وتجاوز عن الکثیر فی معصیتک فاغفره، فإنّه لا یغفر العظیم إلاّ العظیم یا أرحم الراحمین. اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وأعنّی علی صلاة اللیل وصیام النهار، وارزقنی من الورع ما یحجزنی عن معاصیک، واجعل عبادتی لک أیّام حیاتی، واستعملنی أیّام عمری بعملٍ ترضی به عنّی، وزوّدنی من الدنیا التقوی، واجعل لی فی لقائک خلفاً من جمیع الدنیا، واجعل ما بقی من عمری درکاً لما مضی من أجلی، أیقنت أنّک أنت أرحم الراحمین فی موضع العفو والرحمة، وأشدّ المعاقبین فی موضع النکال والنقمة، وأعظم المتجبّرین فی موضع الکبریاء والعظمة، فاسمع یا سمیع مدحتی، وأجب یا رحیم دعوتی، وأقلّ یا غفور عثرتی، فکم یا إلهی من کربةٍ قد فرّجتها، وغمرةٍ قد کشفتها، وعثرةٍ قد أقلتها، ورحمةٍ قد نشرتها، وحلقة بلاءٍ قد فککتها، الحمد للّه الذی هدانا لهذا وما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا اللّه. اللّهمّ وإنّی أشهدک وکفی بک شهیداً، فاشهد لی بأنّی أشهد أنّک أنت اللّه لا إله إلاّ أنت ربّی، وأنّ محمّدا رسولک نبیّی، وأنّ الدین الذی شرعت له دینی، وأنّ الکتاب الذی أنزلت علیه کتابی، وأنّ علیّ بن أبی طالبٍ إمامی وأنّ الأئمّة من آل محمّد صلواتک علیهم أئمّتی، اللّهمّ إنّی أشهدک وکفی بک شهیداً، فاشهد لی بأنّک أنت اللّه المنعم علیَّ لا غیرک، لک الحمد بنعمتک تتمّ الصالحات، لا إله إلاّ اللّه واللّه أکبر، وسبحان اللّه وبحمده وتبارک اللّه وتعالی، ولا حول ولا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم، ولا ملجأ ولا منجا من اللّه إلاّ إلیه، عدد الشفع والوتر، وعدد کلمات ربّی الطیّبات المبارکات، صدق اللّه وبلّغ المرسلون، ونحن علی ذلک من الشاهدین. اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، واجعل النور فی بصری، والنصیحة فی صدری، وذکرک باللیل والنهار علی لسانی، ومن طیب رزقک الحلال غیر ممنونٍ ولا محظورٍ فارزقنی، اللّهمّ إنّی أسألک خیر المعیشة، معیشةً أقوی بها علی جمیع حاجاتی، وأتوصّل بها فی الحیاة إلی آخرتی، من غیر أن تترفنی فیها فأشقی، وأوسع علیَّ من حلال رزقک، وأفضِ علیَّ من سیب فضلک، نعمةً منک سابغة، وعطاءً غیر ممنون، ولا تشغلنی فیها عن شکر نعمتک علیَّ بإکثارٍ منها، فتلهینی عجائب بهجته وتفتننی زهرات زینته، ولا بإقلالٍ منها فیقصر بعملی کدّه، ویملأ صدری همّه، بل أعطنی من ذلک غنیً من شرار خلقک، وبلاغاً أنال به رضوانک یا أرحم الراحمین. اللّهمّ إنّی أعوذ بک من شرّ الدنیا وشرّ أهلها وشرّ ما فیها، ولا تجعل الدنیا علیَّ سجناً، ولا تجعل فراقها لی حزناً، أجرنی من فتنها، واجعل عملی فیها مقبولاً، وسعیی فیها مشکوراً، حتّی أصل بذلک إلی دار الحیوان، ومساکن الأخیار. اللّهمّ إنّی أعوذ بک من أزلها وزلزالها، وسطوات سلطانها، ومن شرّ شیاطینها، وبغی من بغی علیَّ فیها، فصلِّ علی محمّدٍ وآله، واعصمنی بالسکینة، وألبسنی درعک الحصینة، وأجننی فی سترک الواقی، وأصلح لی حالی، وبارک لی فی أهلی وولدی ومالی، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، وطهّر قلبی وجسدی، وزکِّ عملی واقبل سعیی، واجعل ما عندک خیراً لی . سیّدی أنا من حبّک جائع لا أشبع، أنا من حبّک ظمآن لا أروی، واشوقاه إلی من یرانی ولا أراه، یا حبیب من تحبّب إلیه، یا قرّة عین من لاذ به وانقطع إلیه، قد تری وحدتی من الآدمیین ووحشتی، فصلِّ علی محمّدٍ وآله واغفر لی، وآنس وحشتی، وارحم وحدتی وغربتی، اللّهمّ إنّک عالم بحوائجی غیر معلّم، واسع لها غیر متکلّف، فصلِّ علی محمّدٍ وآله، وافعل بی ما أنت أعلم به منّی من أمر دنیای وآخرتی، اللّهمّ عظم الذنب من عبدک، فلیحسن العفو من عندک، یا أهل التقوی وأهل المغفرة...»: إقبال الأعمال ج 1 ص 132، بحار الأنوار ج 97 ص 337.

آدرس بخشش تو کجاست؟

خدایا! قبل از آن که مرگ من فرا برسد، مرا برای مرگ آماده کن و هنگام جان دادن به من مهربانی کن و در روز قیامت هم با بخشش و عفو خود با من رفتار کن!

خدایا! صبر در هنگام بلا را به من کرم کن، گر چه من عافیت را بیشتر دوست دارم، خدایا! همه بلاها را از من دور بگردان!

خدایا! کاری کن که من در همه حال، همه چیز را صلاح و رحمت تو در حقّ خود بدانم، به تو پناه می برم از این که بخواهم نسبت به تو بدگمان باشم، کاری کن که همیشه تو را در اوج زیبایی و مهربانی ببینم.

خدایا! من در جستجوی بخشش تو هستم، و با آرزویی بس بزرگ به سوی تو آمدم، آرزویم این است که امشب همه گناهان مرا ببخشی، پس تو هم به اندازه بزرگیِ آرزویم، رحمتت را بر من نازل فرما!

بزرگیِ تو بیش از این است که بخواهی مرا عذاب کنی!

تو بودی که وعده دادی هر کس به امیدِ رحمت تو به در خانه ات رو کند، گناهش را ببخشی، من هم امشب با دنیایی از امید به سوی تو آمده ام تا مرا ببخشی.

خدایا! وقتی مرگ من فرا برسد و من از این دنیا بروم، دیگر فرصتی برای توبه

ص: 34

ندارم، تو توبه بندگانت را قبل از مرگ قبول می کنی، پس از تو می خواهم توبه ام را قبول کنی، صدایم را بشنوی و مرا ببخشی، قبل از آن که درِ توبه به روی من بسته شود.

خدایا! من به خاطر همه گناهانم از تو طلب بخشش می کنم. خدایا! من از توبه های خود از تو عذرخواهی می کنم، چقدر من توبه کردم ولی آن توبه ها را شکستم!

من از هر کار خیری که آن را به خاطر مردم و خودنمایی انجام دادم، طلب بخشش می کنم.

خدایا! تو نعمت های زیادی به من دادی و من آن نعمت ها را در راه معصیت تو استفاده نمودم، من از همه آن معصیت ها، طلب بخشش می کنم.(1)

ص: 35


1- 13. . «اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، وأصلحنی قبل الموت، وارحمنی عند الموت، واغفر لی بعد الموت، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، واحطط عنّا أوزارنا بالرحمة، وارجع بمسیئنا إلی التوبة، اللّهمّ إنّ ذنوبی قد کثرت وجلّت عن الصفة، وإنّها صغیرة فی جنب عفوک، فصلِّ علی محمّدٍ وآله واعف عنّی، اللّهمّ إن کنت ابتلیتنی فصبّرنی، والعافیة أحبّ إلیَّ، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، وحسّن ظنّی بک وحقّقه، وبصّرنی فعلی، وأعطنی من عفوک بمقدار أملی، ولا تجازنی بسوء عملی فتهلکنی، فإنّ کرمک یجلّ عن مجازات من أذنب وقصّر وعاند، وأتاک عائذاً بفضلک هارباً منک إلیک، مستجیراً بما وعدت من الصفح عمّن أحسّ بک ظنّاً. اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، واغفر لی والجلد بارد، والنفس دائرة، واللسان منطلق، والصحف منتشرة، والأقلام جاریة، والتوبة مقبولة، والتضرّع مرجوّ، قبل أن لا أقدر علی استغفارک حین یفنی الأجل وینقطع العمل، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، وتولّنا ولا تولّنا غیرک، أستغفر اللّه استغفاراً لا یقدر قدره، ولا ینظر أمده إلاّ اللّه المستغفر به، ولا یدری ما وراءه ولا وراء ما وراءه والمراد به أحد سواه، اللّهمّ إنّی أستغفرک لما وعدتک من نفسی ثمّ أخلفتک، وأستغفرک لما تبت إلیک منه ثمّ عدت فیه، وأستغفرک لکلّ خیرٍ أردت به وجهک ثمّ خالطنی فیه ما لیس لک، وأستغفرک لکلّ نعمة أنعمت بها علیَّ ثمّ قویت بها علی معصیتک»: إقبال الأعمال ج 1 ص 137، بحار الأنوار ج 97 ص 340.

مرگ زیبا آرزوی من است

ای خدای بزرگی که هر نعمتی به من دادی، بزرگ بوده است، ای خدایی که بلاهای بزرگ را از من دور کردی، ای خدایی که به کارهای کوچک من پاداشی بس بزرگ عنایت کردی.

از تو می خواهم تا نورِ هدایت را در دلم قرار دهی و مرا دوست داشته باشی، از تو می خواهم از من راضی باشی و از بهترین پاداش هایی که در نزد خود داری به من بدهی و با عافیت خود همه بلاها را از من دور گردانی.

هر کس با تو آهسته سخن بگوید، تو صدایش را می شنوی، تو به راز دل همه آگاه هستی، تو بلاها را از من دور می کنی، تو با بزرگواری بندگان خود را می بخشی، از تو می خواهم که مرگ مرا زیباترین و بهترین مرگ قرار دهی.

خدایا! مرا بر دین آخرین پیامبر خود بمیران، خدایا! کاری کن که در هنگام مرگ، محبّت دوستان تو در قلبم باشد و دشمنی دشنمان تو را به دل داشته باشم.

خدایا! مرا از کارهایی که باعث می شود از تو دور شوم، دور بگردان و مرا به کارهایی موفّق گردان باعث نزدیک شدن من به تو می شود.

خدایا! از کارهایی که باعث می شود عاقبت من ختم به خیر نشود، مرا دور کن!

خدایا! به تو پناه می برم از این که تو مرا فراموش کنی و مرا به حال خود رها کنی، نکند من آن قدر گناه بکنم که دیگر تو مرا از یاد ببری!(1)

خدایا! از تو می خواهم که با رحمت خود تا زمانی که زنده هستم همه بلاها را از

ص: 36


1- 14. . «أسألک بک وبما تسمّیت به، یا عظیم أنت الذی تمن بالعظیم، وتدفع کلّ محذور، وتعطی کلّ جزیل، وتضاعف من الحسنات الکثیر بالقلیل، وتفعل ما تشاء یا قدیر، یا اللّه یا رحمان، صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وألبسنی فی مستقبل سنتی هذه سترک، وأضئ وجهی بنورک، وأحبّنی بمحبّتک، وبلّغ بی رضوانک وشریف کرائمک وجزیل عطائک من خیر ما عندک، ومن خیر ما أنت معطیه أحداً من خلقک، سوی من لا یعدله عندک أحد فی الدنیا والآخرة، وألبسنی مع ذلک عافیتک. یا موضع کلّ شکوی، ویا شاهد کلّ نجوی، ویا عالم کلّ خفیة، ویا دافع ما تشاء من بلیة، یا کریم العفو، یا حسن التجاوز، توّفنی علی ملّة إبراهیم وفطرته، وعلی دین محمّد صلی الله علیه و آله وسنّته، وعلی خیر الوفاة فتوفّنی، موالیاً لأولیائک معادیاً لأعدائک، اللّهمّ وامنعنی من کلّ عملٍ أو فعلٍ أو قولٍ یباعدنی منک، وأجلبنی إلی کلّ عملٍ أو فعلٍ أو قولٍ یقرّبنی منک فی هذه السنة یا أرحم الراحمین، وامنعنی من کلّ عملٍ أو فعلٍ أو قولٍ یکون منّی أخاف سوء عاقبته، وأخاف مقتک إیّای علیه، حذار أن تصرف وجهک الکریم عنّی، فأستوجب به نقصاً من حظٍّ لی عندک یا رؤف یا رحیم. اللّهمّ اجعلنی فی مستقبل هذه السنة فی حفظک وجوارک وکنفک، وجلّلنی عافیتک، وهب لی کرامتک، عزّ جارک وجلّ ثناؤ، ولا إله غیرک، اللّهمّ اجعلنی تابعاً لصالحی من مضی من أولیائک، وألحقنی بهم، واجعلنی مسلماً لمن قال بالصدق علیک منهم، وأعوذ بک یا إلهی أن تحیط بی خطیئتی وظلمی وإسرافی علی نفسی واتّباعی لهوای واستعمال شهواتی، فیحول ذلک بینی وبین رحمتک ورضوانک، فأکون منسیاً عندک متعرّضاً لسخطک ونقمتک، اللّهمّ وفّقنی لکلّ عملٍ صالحٍ ترضی به عنّی، وقرّبنی إلیک زلفی. اللّهمّ کما کفیت نبیّک محمّداً صلی الله علیه و آله هول عدوّه وفرّجت همه، وکشفت کربه وصدقته وعدک وأنجزت له عهدک، اللّهمّ فبذلک فاکفنی هول هذه السنة وآفاتها وأسقامها وفتنتها وشرورها وأحزانها، وضیق المعاش فیها، وبلّغنی برحمتک کمال العافیة بتمام دوام النعمة عندی إلی منتهی أجلی، أسألک سؤل من أساء وظلم، واستکان واعترف، أن تغفر لی ما مضی من الذنوب التی حصرتها حفظتک، وأحصتها کرام ملائکتک علیَّ، وأن تعصمنی اللّهمّ من الذنوب فیما بقی من عمری إلی منتهی أجلی...»: الکافی ج 4 ص 73، کتاب من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 104، تهذیب الأحکام ج 3 ص 108، إقبال الأعمال ج 1 ص 117، المصباح للکفعمی ص 609، مصباح المتهجّد ص 606، بحار الأنوار ج 97 ص 342، جامع أحادیث الشیعة ج 9 ص 73، منتقی الجمان ج 2 ص 485.

من دور کنی و نعمت های بی شمارت را به من ارزانی داری، بین من و گناهان فاصله بیندازی و دعاهای مرا مستجاب کنی که تو خودت از من خواستی تا تو را بخوانم و از تو حاجتم طلب کنم، اکنون من تو را می خوانم، منتظر هستم تا جواب مرا بدهی، ای که از همه برای من مهربان تر هستی.

از تو می خواهم تا در این لحظه به من نظر رحمت کنی و از من راضی و خشنود شوی، نظر رحمتی که بعد از آن دیگر هرگز از من روی برنگردانی!

بارخدایا! من از شرّ گناهان خود به سوی تو پناه آورده ام، مرا پناه بده! من پشیمان هستم و برای توبه آمده ام، پس توبه ام را قبول کن، من به درِ خانه تو به هزاران امید آمده ام، پس امیدم را ناامید مکن که تو تنها امید من هستی!(1)

ص: 37


1- 15. . «إلهی إلیک فررت من ذنوبی فآونی، تائباً فتب علیَّ، مستغفراً فاغفر لی، متعوّذاً فأعذنی، مستجیراً فأجرنی، مستسلماً فلا تخذلنی، راهباً فآمنی، راغباً فشفّعنی، سائلاً فأعطنی، مصدقاً فتصدّق علیَّ، متضرّعاً إلیک فلا تخیّبنی، یا قریب یا مجیب، عظمت ذنوبی وجلّت، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وافعل بی ما أنت أهله ولا تفعل بی ما أنا أهله»: إقبال الأعمال ج 1 ص 84، بحار الأنوار ج 97 ص 361.

رویت را از من بر نگردان

خدایا! هر کس در این دنیا آرزویی دارد، خود تو آرزوی من هستی! ای بزرگ ترین آرزوی قلب من!

من افراد زیادی را دیده ام که وقتی با مشکلی روبرو می شوند، به درِ خانه دیگران می روند و از آنان حاجت خود را می خواهند، امّا من فقط به درِ خانه تو می آیم.

من بنده تو هستم و تو آقا و مولای من هستی! وقتی بنده ای گرفتار می شود به مولای خود پناه می برد، من هم امشب به تو پناه آورده ام، زیرا من جز تو مولایی ندارم.

خدایا! نگاه کن! دست های خود را به سوی رحمت تو بلند کرده ام، تو را می خوانم، تو از حاجت دل من باخبری، قبل از آن که دست خود را پایین بگیرم، حاجت مرا بده که تو بخشنده و مهربانی.(1)

خدایا! تو نعمت شنیدن به من عنایت کردی امّا من چیزهایی را شنیدم که تو آن را دوست نداشته ای، تو نعمت سخن گفتن به من دادی و من با این زبان سخنانی گفتم که تو راضی نبودی، من با چشم خود چیزهایی را دیدم که گناه و معصیت بود، من با دست و پای خویش نیز گناه کردم، اکنون نمی دانم چه کنم؟ من

ص: 38


1- 16. . «یا موضع شکوی السائلین، ویا منتهی رغبة الراغبین، ویا غیاث المستغیثین، ویا جار المستجیرین، وبا خیر من رُفعت إلیه أیدی السائلین، ومُدّت إلیه أعناق الطالبین، أنت مولای وأنا عبدک، وأحقّ من سأل العبد ربّه، ولم یسأل العباد مثلک کرماً وجوداً، أنت غایتی فی رغبتی، وکالئی فی وحدتی، وحافظی فی غربتی، وثقتی فی طلبتی، ومنجحی فی حاجتی، ومجیبی فی دعوتی، ومصرخی فی ورطتی، وملجأی عند انقطاع حیلتی، أسألک أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن تعزّنی وتنصرنی وترفعنی ولا تضعنی، وعلی طاعتک فقوّنی، وبالقول الثابت فثبّتنی، وقرّبنی إلیک وأدننی وأحبّنی، واستصفنی واستخلصنی وأمتعنی، واصطنعنی وزکّنی، وارزقنی من فضلک ورحمتک، فإنّه لا یملکها غیرک، واجعل غنای فیما رزقتنی، وما لیس لی بحقٍّ فلا تذهب إلیه نفسی، وکفلین ومن رحمتک فآتنی، ولا تحرمنی ولا تذلّنی ولا تستبدل بی غیری، وخیر السرائر فاجعل سریرتی، وخیر المعاد فاجعل معادی، ونظرة من وجهک الکریم فأنلنی، ومن ثیاب الجنّة فألبسنی، ومن حور العین فزوّجنی، وتولّنی یا سیّدی ولا تولّنی غیرک، واعف عنّی کلّ ما سلف منّی، واعصمنی فیما بقی من عمری، واستر علیَّ وعلی والدیَّ وقرابتی ومن کان منّی بسبیلٍ فی الدنیا والآخرة، فإنّ ذلک کلّه بیدک وأنت واسع المغفرة، ولا تخیّبنی یا سیّدی، ولا تردّ یدی إلی نحری حتّی تفعل ذلک بی، وتستجیب لی ما سألتک...»: إقبال الأعمال ج 1 ص 86، بحار الأنوار ج 97 ص 363.

بیچاره ام، به تو نیاز دارم، مرگ در انتظار من است، شبِ اوّل قبر را در پیش رو دارم، نمی دانم چگونه با تو سخن بگویم؟

آیا با این زبانی که معصیت تو را نموده، صدایت بزنم؟ چگونه دست هایی را که با آن گناه کرده ام، به سوی تو دراز کنم و از تو طلب مغفرت نمایم؟

وای بر من! اگر به من رحم نکنی، وای بر من اگر به فریادم نرسی و مرا به خودم واگذاری!

آقای من! اگر تو رویت را از من بگردانی و جواب مرا ندهی، من به درِ خانه چه کسی بروم؟ من که خدایی غیر از تو ندارم. خودت بگو من به چه کسی پناه ببرم و از چه کسی کمک بخواهم؟ اگر تو ناامیدم کنی من چه کنم؟ کجا بروم؟

تو فقط امید من هستی، تو فقط خدای من هستی، فقط رحمت و مهربانی تو می تواند مرا نجات بدهد. از تو می خواهم پناهم دهی و به من رحم کنی و بار دیگر مهربانی خودت را به من نشان بدهی.

من فقط از تو حاجات خود را می خواهم، به در خانه غیر تو نمی روم، امید دارم که تو بر من منّت بنهی و با مهربانی به من نگاه کنی و گناهم ببخشی.

من از تو می خواهم مرا اهل بهشت خود قرار بدهی و از آتش جهنّم آزادم گردانی، خودم می دانم که من شایسته این مقام نیستم، زیرا من بنده ای گنهکار هستم، امّا سخن من این است که تو شایسته این بخشش هستی! تو هیچ گاه بنده ای را که به درِ خانه ات بیاید ناامید نمی کنی، من به درِ خانه ات آمده ام، بخشش تو را می خواهم، بهشت تو را می خواهم، رضایت تو را می خواهم و می دانم تو هیچ کس را ناامید نمی کنی. خدایا! من به امید مهربانی تو آمدم، پس بر من منّت بگذار و مهربانی خودت را بر من نازل کن! به امید هدیه های بزرگ تو

ص: 39

آمدم، پس مرا از هدیه و عطای خود بی نصیب نکن! به امید آن آمدم که تو مرا پناه بدهی، پس مرا بی پناه رها نکن! به امید عفو و بخشش تو آمدم، پس گناهانم را ببخش.(1)

خدایا! من تو را می خوانم و صدایت می زنم در حالی که اشک از چشمان من جاری است، من پشیمانی هستم که به درِ خانه تو آمده ام، حسرتی جانکاه بر دل دارم و محتاج مهربانی تو هستم.(2)

ص: 40


1- 17. . «اللّهمّ إنّی أسألک برحمتک التی وسعت کلّ شیء، وبعزّتک التی قهرت کلّ شیء، وبجبروتک التی غلبت کلّ شیء، وبقدرتک التی لا یقوم لها شیء وبعظمتک التی ملأت کلّ شیء، وبعلمک الذی أحاط بکلّ شیء، وبنور وجهک الذی أضاء له کلّ شیء، یا أقدم قدیم فی العزّ والجبروت، ویا رحیم کلّ مسترحم، ویا راحة کلّ محزون، ومفرّج کلّ ملهوف، أسألک بأسمائک التی دعاک به حملة عرشک، ومن حول عرشک، وبأسمائک التی دعاک بها جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل، أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن ترضی عنّی رضاً لا تسخط علیَّ من بعده أبداً، وأن تمدّ لی فی عمری، وأن توسّع علیَّ فی رزقی، وأن تصحّ لی جسمی وأن تبلغنی أملی، وتقوّینی علی طاعتک وعبادتک، وتلهمنی شکرک، فقد ضعف عن نعمائک شکری، وقلّ علی بلواک صبری، وضعف عن أداء حقّک عملی، وأنا من قد عرفت سیّدی الضعیف عن أداء حقّک، المقصّر فی عبادتک، الراکب لمعصیتک، فإن تعذّبنی فأهل ذلک أنا، وإن تعف عنّی فأهل العفو أنت. إلهی إلهی ظلمت نفسی، وعظم علیها إسرافی، وطال لمعاصیک انهماکی، وتکاثفت ذنوبی، وتظاهرت سیّئاتی، وطال بک اغتراری، ودام لشهواتی اتّباعی، إلهی إلهی غرّتنی الدنیا بغرورها فاغتررت، ودعتنی إلی الغیّ بشهواتها فأجبت، وصرفتنی عن رشدی فانصرفت إلی الهلک بقلیل حلاوتها، وتزیّنت لی لأرکن إلیها فرکنت، إلهی إلهی قد اقترفت ذنوباً عظاماً موبقات، وجنیت علی نفسی بالذنوب المهلکات، وتتابعت منّی السیّئات، وقلّت منّی الحسنات، ورکبت من الأُمور عظیماً، وأخطأت خطأً جسیماً، وأسأت إلی نفسی حدیثاً وقدیماً، وکنت فی معاصیک ساهیاً لاهیاً، وعن طاعتک نوّاماً ناسیاً، فقد طال عن ذکرک سهوی، وقد أسرعت إلی ما کرهت بجمیع جوارحی. إلهی قد أنعمت علیَّ فلم أشکر، وبصّرتنی فلم أبصر، وأریتنی العبر فلم أعتبر، وأقلتنی العثرات فلم أقصر، وسترت منّی العورات فلم أستتر، وابتلیتنی فلم أصبر، وعصمتنی فلم أعتصم، ودعوتنی إلی النجاة فلم أجب، وحذّرتنی المهالک فلم أحذر. إلهی إلهی خلقتنی سمیعاً فطال لما کرهت سماعی، وأنطقتنی فکثر فی معاصیک منطقی، وبصّرتنی فعمی عن الرشد بصری، وجعلتنی سمیعاً بصیراً فکثر فیما یردینی سمعی وبصری، وجعلتنی قبوضاً بسوطاً فدام فیما نهیتنی عنه قبضی وبسطی، وجعلتنی ساعیاً متقلّباً، فطال فیما یردینی سعیی وتقلّبی، وغلبت علیَّ شهواتی، وعصیتک بجمیع جوارحی، فقد اشتدّت إلیک فاقتی، وعظمت إلیک حاجتی، واشتدّ إلیک فقری، فبأیّ وجهٍ أشکو إلیک أمری، وبأیّ لسانٍ أسألک حوائجی، وبأیّ یدٍ أرفع إلیک رغبتی، وبأیّة نفسٍ أنزل إلیک فاقتی، وبأیّ عملٍ أبثّ إلیک حزنی وفقری، أبوجهی الذی قلّ حیاؤ منک یا سیّدی؟ أم بقلبی الذی قلّ اکتراثه منک یا مولای؟ أم بلسانی الناطق کثیراً بما کرهت یا ربِّ؟ أم ببدنی الساکن فیه حبّ معاصیک یا إلهی؟ أم بعملی المخالف لمحبّتک یا خالقی؟ أم بنفسی التارکة لطاعتک یا رازقی؟ فأنا الهالک إن لم ترحمنی، وأنا الهالک إن کنت غضبت علیَّ، یا ویلی، والعول لی من ذنوبی وخطیئتی وإسرافی علی نفسی، فبمن أستغیث فیغیثنی إن لم تغثنی یا سیّدی؟ وإلی من أشکو فیرحمنی إن کنت أعرضت عنّی یا سیّدی؟ ومن أدعو فیشفع لی إن صرفت وجهک الکریم عنّی یا سیّدی؟ وإلی من أتضرّع فیجیبنی إن کنت سخطت علیَّ فلم تجبنی یا سیّدی؟ ومن أسأل فیعطینی إن لم تعطنی ومنعتنی یا سیّدی؟ وبمن أستجیر فیجیرنی إن خذلتنی یا سیّدی ولم تجرنی؟ وبمن أعتصم فیعصمنی یا سیّدی إن لم تعصمنی؟ وعلی من أتوکّل فیحفظنی ویکفینی إن خذلتنی یا سیّدی؟ وبمن أستشفع فیشفع لی إن کنت أبغضتنی یا سیّدی؟ وإلی من ألتجئ وإلی أین أفرّ إن کنت قد غضبت علیَّ یا سیّدی؟ إلهی إلهی، لیس إلاّ إلیک منک فراری، ولیس إلاّ بک منک منجای وإلیک ملجأی، ولیس إلاّ بک اعتصامی، ولیس إلاّ علیک توکّلی ومنک رجائی، ولیس إلاّ رحمتک وعفوک یستنقذنی، ولیس إلاّ رأفتک ومغفرتک تنجینی، أنت یا سیّدی أمانی ممّا أخاف وممّا لا أخاف برحمتک فآمنّی، وأنت یا سیّدی رجائی ممّا أحذر وممّا لا أحذر بمغفرتک فنجّنی، وأنت یا سیّدی مستغاثی ممّا توّرطت فیه من ذنوبی فأغثنی، وأنت یا سیّدی مشتکای ممّا تضرّعت إلیک فارحمنی، وأنت یا سیّدی مستجاری من عذابک الألیم فبعزّتک فأجرنی، وأنت یا سیّدی کهفی وناصری ورازقی فلا تضیعنی، وأنت یا سیّدی الحافظ لی والذابّ عنّی والرحیم بی، فلا تبتلینی سیّدی، فمنک أطلب حاجتی فأعطنی سیّدی، وإیّاک أسأل رزقاً واسعاً فلا تحرمنی سیّدی، وبک أستهدی فاهدنی ولا تضلنی سیّدی، ومنک أستقیل فأقلنی عثرتی سیّدی، وإیّاک أستغفر فاغفر لی ذنوبی سیّدی، وقد رجوت غناک لی برحمتک فأغننی سیّدی، وقد رجوت رحمتک لی منک فارحمنی سیّدی، وقد رجوت عطایاک بفضلک فأعطنی سیّدی، وقد رجوت إجارتک لی بفضلک فأجرنی سیّدی، وقد رجوت عفوک عنّی بحلمک فاعف عنّی سیّدی، وقد رجوت تجاوزک عنّی برحمتک فتجاوز عنّی سیّدی، وقد رجوت تخلیصک إیّای من النار فخلّصنی سیّدی، وقد رجوت إدخالک إیّای الجنّة بجودک فأدخلنی سیّدی، وقد رجوت إعطاءک أملی ورغبتی وطلبتی فی أمر دنیای وآخرتی بکرمک وجودک فلا تخیبنی. إلهی إن لم أکن أهل ذلک منک فإنک أهله، وأنت لا تخیب من دعاک، ولا تضیع من وثق بک، ولا تخذل من توکّل علیک، فلا تجعلنی أخیب من سألک فی هذه اللیلة، ولا تجعلنی أخسر من سألک فی هذا الشهر، ومُنّ علیَّ بالإجابة والقبول والعتق من النار والفوز بالجنّة، واجمع لی خیر الدنیا والآخرة، واغفر لی ذنوبی وعیوبی وإساءتی وظلمی وتفریطی وإسرافی علی نفسی، واحبسنی عن کلّ ذنبٍ یحبس عنّی، الرزق أو یحجب دعائی عنک، أو یردّ مسألتی دونک، أو یقصرنی عن بلوغ أملی، أو یعرض بوجهک الکریم عنّی، فقد اشتدّت بک ثقتی یا سیّدی، واشتدّ لک دعائی، وانطلق بدعائک لسانی، فاشرح لمسألتک صدری لما رحمتنی ووعدتنی علی لسان نبیّک الصادق علیه وآله السلام وفی کتابک، فلا تحرمنی یا سیّدی لقلّة شکری، ولا تضیّعنی یا سیّدی لقلّة صبری، وأعطنی یا سیّدی لفاقتی وفقری. فارحمنی یا سیّدی لذلّی وضعفی، وتمّم یا سیّدی إحسانک لی ونعمک علیَّ، وأعطنی یا سیّدی الکثیر من خزائنک، وأدخلنی یا سیّدی الجنّة برحمتک، وأسکنّی یا سیّدی الأرض بخشیتک، وادفع عنّی یا سیّدی بذمّتک، وارزقنی یا سیّدی ودّک ومحبّتک ومودّتک، والراحة عند الموت والمعافاة عند الحساب، وارزقنی الغنی والعفو والعافیة، وحسن الخلق، وأداء الأمانة، وتقبّل صومی وصلاتی، واستجب دعائی، وارزقنی الحجّ والعمرة فی عامی هذا وأبداً ما أبقیتنی، فصلِّ علی خیر خلقک محمّدٍ وآل محمّد»: إقبال الأعمال ج 1 ص 92، بحار الأنوار ج 97 ص 364.
2- 18. . «اللّهمّ إنّی أسألک مسألة المسکین المستکین، وأبتغی إلیک ابتغاء البائس الفقیر، وأتضرّع إلیک تضرّع المظلوم الضریر، وأبتهل إلیک ابتهال المذنب الذلیل الضعیف، وأسألک مسألة من خضعت لک نفسه، وذلّت لک رقبته، ورغم لک أنفه، وعفّر لک وجهه، وسقطت لک ناصیته، وهملت لک دموعه، واضمحلّت عنه حیلته، وانقطعت عنه حجّته، وضعفت قوّته، واشتدّت حسرته، وعظمت ندامته، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وارحم المضطرّ إلیک»: إقبال الأعمال ج 1 ص 109، بحار الأنوار ج 97 ص 379.

کوله بار همیشگی من

وای بر من! با این گناهانی که انجام داده ام، نمی دانم چگونه شده است که من گناهان خود را فراموش کرده و از یاد برده ام که برای روز قیامت چه عذابی در انتظار من خواهد بود. نمی دانم چرا به حال خود فکر نکرده ام.

وای بر من! اگر گرفتار عذابی شوم که نتیجه گناهانم است، وای بر من! اگر خدای من به رحم نکند و مرا نبخشد!

وای بر من! اگر روز قیامت در مقابل همه آبروی من برود و همه از گناهان من باخبر بشوند.

وای بر من! اگر روز قیامت صورت من سیاه شود و همه با یک نگاه بفهمند که من گناهکاری هستم که خدایم مرا نبخشیده است.

مولای من! من به تو گمان زیبا دارم، امید دارم که تو گناه مرا ببخشی، از تو می خواهم توبه ام را قبول کنی و از همه گناهانم درگذری و امیدم را ناامید نکنی.

خدایا! من تو را با آن اسمی می خوانم که تو دوست داری بندگانت تو را با آن بخوانند، صدایم را بشنو و دعایم را مستجاب کن.(1)

خدایا! از تو می خواهم کاری کنی که من وقت خود را صرف آن چیزی کنم که مرا برای همان آفریده ای، کمکم کن تا به کسب معرفت و شناخت خودت بپردازم و برای سفر آخرتم توشه برگیرم.(2)

خدایا! اگر تو با رحمت خودت مرا از شرّ گناهانم نجات ندهی، هیچ کس دیگر

ص: 41


1- 19. . «إلهی إلهی، أوجلتنی ذنوبی، وارتهنتُ بعملی، وابتلیتُ بخطیئتی، فیا ویلی والعول لی ممّا خفت علی نفسی، ممّا ارتکبت بجوارحی، والویل والعول لی، أم کیف أمنت عقوبة ربّی فیما اجترأت به علی خالقی، فیا ویلی والعول لی عصیت ربّی بجمیع جوارحی، ویا ویلی والعول لی أسرفت علی نفسی وأثقلت ظهری بجریرتی، ویا ویلی بغّضت نفسی إلی خالقی بعظیم ذنوبی، ویا ویلی صرت کأنّی لا عقل لی، بل لیس لی عقل ینفعنی، ویا ویلی والعول لی أما تفکّرت فیما اکتسبت؟ وخفت ممّا عملت یدی؟ ویا ویلی والعول لی عمیت عن النظر فی أمری، وعن التفکّر فی ظلمی، ویا ویلی والعول لی إن کان عقابی مذخوراً لی إلی آخرتی، ویا ویلی ویا عولی إن أُتی بی یوم القیامة مغلولة یدی إلی عنقی، ویا ویلی ویا عولی إن بدّدت النار جسدی وعرّکت مفاصلی، ویا ویلی إن فُعل بی ما أستوجبه بذنوبی، ویا ویلی إن لم یرحمنی سیّدی ویعفُ عنّی إلهی، ویا ویلی لو علمت الأرض بذنوبی لساخت بی، ویا ویلی لو علمت البحار بذنوبی لغرقتنی، ویا ویلی لو علمت الجبال بذنوبی لدهدهدتنی، ویا ویلی من فعلی القبیح وعملی الخبیث، وفضائح جریرتی، ویا ویلی لو ذکرت للأرض ذنوبی لابتلعتنی، ویا ویلی لیت الذی کان خفت نزل بی ولم أسخط إلهی، ویا ویلی إنّی لمفتضح یوم القیامة بعظیم ذنوبی، ویا ویلی إن اسودّ یوم القیامة فی الموقف وجهی، ویا ویلی إن قُصف علی رؤس الخلائق ظهری... ویا ویلی والعول لی إن لم یرحمنی ربّی. یا مولای قد حسن ظنّی بک لما أخّرت من عقابی، یا مولای فاعف عنّی واغفر لی وتب علیَّ وأصلحنی، یا مولای وتقبّل منّی صومی وصلاتی، واستجب لی دعائی، یا مولای وارحم تضرّعی وتلویذی وبؤی ومسکنتی، یا مولای ولا تخیّبنی ولا تقطع رجائی، ولا تضرب بدعائی وجهی»: إقبال الأعمال ج 1 ص 93، بحار الأنوار ج 97 ص 366.
2- 20. . «اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وفرّغنی لما خلقتنی له، ولا تشغلنی بما قد تکفّلت لی به، اللّهمّ إنّی أسألک إیماناً لا یرتدّ، ونعیماً لا ینفد، ومرافقة نبیّک صلواتک علیه وآله فی أعلی جنّة الخلد»: بحار الأنوار ج 97 ص 375، وراجع المقنعة ص 177، شرح نهج البلاغة ج 20 ص 348، أعیان الشیعة ج 1 ص 323.

نمی تواند مایه نجات من شود، من غیر از تو کسی را ندارم که به او پناه ببرم، تو خدای خوب من هستی، تو همان خدایی هستی که با بخشش خود به سوی من می آیی، تو همیشه با عفو و بخشش با من روبرو می شوی، امّا من هر وقت به سوی تو می آیم، کوله باری از گناه با خودم دارم، یک وقت نشد که به درگاه تو بیایم و گناهی همراه خود نداشته باشم!

خدایا! من هنگامی که گناه می کردم، تو را از یاد بردم، ولی تو اکنون مرا از یاد مبر! نکند گناه من باعث شود که تو صدایم را نشنوی و جوابم را ندهی! تو خدای مهربان هستی، آری! من هر وقت و در هر حال به درِ خانه تو آمدم، تو جواب مرا داده ای و ناامیدم نکرده ای.(1)

ص: 42


1- 21. . «فرج عنّی فرجاً یعمّنی، یا أجود من سُئل، ویا أکرم من دُعی، ویا أرحم من استُرحم، ویا أرأف من عفی، ویا خیر من اعتمد، أدعوک لهمٍّ لا یفرّجه غیرک، ولکربٍ لا یکشفه سواک، ولغمٍّ لا ینفّسه إلاّ أنت، ولرحمةٍ لا تُنال إلاّ منک، ولحاجةٍ لا تُقضی إلاّ بک، اللّهمّ فکما کان من شأنک ما أذنت لی فیه من مسألتک ورحمتنی به من ذکرک، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وفرّج عنّی الساعة الساعة، وتخلّصنی من کلّ ما أخاف علی نفسی، فإنّک إن لم تدرکنی منک برحمةٍ تخلّصنی بها، لم أجد أحداً غیرک یخلّصنی، ومَن لی سواک، أنت أنت أنت لی یا مولای العوّاد بالمغفرة، وأنا العوّاد بالمعصیة، وأنا الذی لم أراقبک قبل معصیتی، ولم أوثرک علی شهوتی، فلا یمنعک من إجابتی شرّ عملی وقبیح فعلی وعظیم جرمی، بل تفضّل علیَّ برحمتک، ومنّ علیَّ بمغفرتک، وتجاوز عنّی بعفوک، واستجب لی دعائی، وعرّفنی الإجابة فی جمیع ذلک برحمتک، وأسألک سیّدی التسدید فی أمری، والنجح فی طلبتی، والصلاح لنفسی، والفلاح لدینی، والسعة فی رزقی وأرزاق عیالی، والإفضال علیَّ، والقنوع بما قسمت لی، اللّهمّ أقسم لی الکثیر من فضلک، وأجر الخیر علی یدی، ورضّنی بما قضیت علیَّ، واقضِ لی بالحسنی، وقوّنی علی صیام شهری وقیامه، إنّک علی کلّ شیءٍ قدیر، یا أرحم الراحمین»: إقبال الأعمال ج 1 ص 106، بحار الأنوار ج 97 ص 377.

آزادی از اسارت دنیا

خدایا! از تو می خواهم که همه خوبی ها و زیبایی ها را به من بدهی، خوبی هایی که حتّی فکر من هم به آن نمی رسد، امّا تو از آن ها آگاه هستی. از تو می خواهم که رحمت خود را بر من نازل کنی و بر من منّت بگذاری و قلب مرا از شک پاک گردانی و کاری کنی که دل من اسیر دنیا نشود، قلب مرا از ریا دور کن و اخلاص در عمل را به من کرم نما.

از شرّ شیطان به تو پناه می آورم و از تو می خواهم وسوسه های او را از من دور کنی که تو بر هر کاری توانا هستی.

تو خود می دانی که دین من، همه سرمایه من است، از تو می خواهم تا نگذاری من دین خود را از دست بدهم، زیرا در این صورت من ضرری بس بزرگ نموده ام و آخرت خود را تباه کرده ام.

خدایا! از تو می خواهم مرا به بلایی گرفتار نکنی که طاقت آن را نداشته باشم، نکند بلایی بر من نازل شود و چنان ذهن و جان مرا مشغول دارد که تو را فراموش کنم.

خدایا! نمی دانم از عمر من چقدر مانده است، امّا از تو می خواهم که در این مدّت باقی مانده، زندگی مرا به گونه ای در رفاه قرار دهی که بتوانم بندگی تو را بنمایم، رزق و روزی مرا آن قدر زیاد قرار نده که من با آن ثروت، طغیان کنم، از تو

ص: 43

می خواهم مرا به فقر مبتلا نگردانی که من با آن فقر به شقاوت و بدبختی برسم. دنیا را زندان من قرار مده و کاری کن که هنگام جدایی از دنیا، غمناک نباشم.(1)

از تو می خواهم به قلب من نگاهی کنی و آن را نسبت به خودت خاشع قرار دهی، مرا از اهل اخلاص قرار دهی و کاری کنی که همه کارهای من فقط به خاطر تو باشد.(2)

ص: 44


1- 22. . «اللّهمّ إنّی أسألک مفاتیح الخیر وخواتیمه وسوابغه وفوائده وبرکاته، ممّا بلغ علمه علمی، وما قصر عن إحصائه حفظی، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وانهج لی أسباب معرفته، وافتح لی أبوابه، وغشّنی برکات رحمتک ومُنّ علیَّ بعصمةٍ عن الإزالة عن دینک، وطهّر قلبی من الشکّ، ولا تشغل قلبی بدنیای وعاجل معاشی عن آجل ثواب آخرتی، واشغل قلبی بحفظ ما لا تقبل منّی جهله، وذلّل لکلّ خیر لسانی، وطهّر قلبی من الریاء والسمعة، ولا تجره فی مفاصلی، واجعل عملی خالصاً لک. اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الشرّ، وأنواع الفواحش کلّها، ظاهرها وباطنها وغفلاتها، وجمیع ما یریدنی به الشیطان الرجیم، وما یریدنی به السلطان العنید ممّا أحطت بعلمه، أنت القادر علی صرفه عنّی. اللّهمّ إنّی أعوذ بک من طوارق الجنّ والإنس، وزوابعهم وبوائقهم ومکائدهم، ومشاهد الفسقة من الجنّ والانس، وأن أستزلّ عن دینی فتفسد علیَّ آخرتی، وأن یکون ذلک منهم ضرراً علیَّ فی معاشی، أو تعرّض بلاء یصیبنی منهم لا قوّة لی ولا صبر لی علی احتماله، فلا تبتلینی یا إلهی بمقاساته فیمنعنی ذلک من ذکرک، ویشغلنی عن عبادتک، أنت العاصم المانع، والدافع الواقی من ذلک کلّه. أسألک اللّهمّ الرفاهیة فی معیشتی ما أبقیتنی، معیشة أقوی بها علی طاعتک وأبلغ بها رضوانک، وأصیر بها بمنّک إلی دار الحیوان، ولا ترزقنی رزقاً یطغینی، ولا تبتلینی بفقرٍ أشقی به، مضیّقاً علیَّ، أعطنی حظّاً وافراً فی آخرتی، ومعاشاً واسعاً هنیئاً مریئاً فی دنیای، ولا تجعل الدنیا علیَّ سجناً، ولا تجعل فراقها علیَّ حزناً، أجرنی من فتنتها سلیماً، واجعل عملی فیها مقبولاً، وسعیی فیها مشکوراً. اللّهمّ من أرادنی بسوءٍ فأرده، ومن کادنی فیها فکده، واصرف عنّی همّ من أدخل علیَّ همّه، وامکر بمن مکر بی، فإنّک خیر الماکرین، وافقأ عنّی عیون الکفرة الفجرة الطغاة الحسدة، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، وأنزل علیَّ منک سکینة، وألبسنی درعک الحصینة، واحفظنی بسترک الواقی، وجلّلنی عافیتک النافعة، وصدق قولی وفعالی، وبارک لی فی أهلی وولدی ومالی، وما قدّمت وما أخّرت، وما أغفلت وما تعمّدت، وما توانیت وما أعلنت وما أسررت، فاغفر لی یا أرحم الراحمین، وصلِّ علی محمّدٍ وآله الطیّبین الطاهرین، کما أنت أهله یا ولیّ المؤنین»: إقبال الأعمال ج 1 ص 107، جمال الأُسبوع ص 141، المصباح للکفعمی ص 567، بحار الأنوار ج 97 ص 86، المقنعة ص 178، مصباح المتهجّد ص 548، الکافی ج 2 ص 588، تهذیب الأحکام ج 3 ص 76.
2- 23. . «یا حنّان یا منّان، یا حیّ یا قیّوم، أسألک بکلّ اسمٍ هو لک تحبّ أن تُدعی به، وبکلّ دعوةٍ دعاک بها أحد من الأوّلین والآخرین فاستجبت له، أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن تصرف قلبی إلی خشیتک ورهبتک، وأن تجعلنی من المخلصین، وتقوّی أرکانی کلّها لعبادتک، وتشرح صدری للخیر والتقی، وتطلق لسانی لتلاوة کتابک یا ولیّ المؤنین، وصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد. وادعُ بما أحببت، ثمّ صلِّ العشاء الآخرة وما یتعقّبها»: إقبال الأعمال ج 1 ص 94، مصباح المتهجّد ص 545، تهذیب الأحکام ج 3 ص 73، بحار الأنوار ج 97 ص 380.

خزانه های تو تمامی ندارد

خدایا! در این لحظه به من نگاهی کن و ببین که فقط تو امید من هستی، فقط دل به تو بسته ام، فقط تو را می خوانم، فقط پیش تو گریه و زاری می کنم، من فقط به در خانه تو می آیم و هیچ جای دیگری نمی روم.

من خوب می دانم که اگر درِ خانه کسی دیگر بروم، جوابی نخواهم شنید، اگر به غیر تو امید داشته باشم، ناامید خواهم شد، تو پناه من هستی، تو امید من هستی، تو مولای من و آقای من هستی، تو آفریننده من هستی! من که به غیر تو خدایی ندارم.

خدایا! تو شاهد باش که من دوستان تو را دوست دارم و با دشمنان تو دشمن هستم، به وعده های تو ایمان دارم.

گر چه گنهکارم ولی می دانم که هیچ گناهی بزرگ تر از ناامیدی نیست، خدایا! من از ناامیدی به تو پناه می برم.(1)

تو خدای من هستی و من بنده تو! تو مهربانی و رحمت را بر خودت لازم کرده ای و مرا به سوی آن مهربانی خود فرا خوانده ای.

تو کسی هستی که هر چه بندگانت از تو بیشتر حاجت بخواهند تو جود و کرم خویش را بیشتر می کنی، خزانه های تو هرگز پایانی ندارد.

تو نعمت های زیادی به من داده ای، اکنون از تو می خواهم تا کاری کنی تا همه آن ها را در راهی صرف کنم که تو آن را دوست داری.

ص: 45


1- 24. . «اللّهمّ یا ربّ أصبحتُ لا أرجو غیرک، ولا أدعو سواک، ولا أرغب إلاّ إلیک، ولا أتضرّع إلاّ عندک، ولا ألوذ إلاّ بفنائک، إذ لو دعوت غیرک لم یجبنی، ولو رجوت غیرک لأخلف رجائی، وأنت ثقتی ورجائی ومولای وخالقی وبارئی ومصوّری، ناصیتی بیدک تحکم فیَّ کیف تشاء، لا أملک لنفسی ما أرجو، ولا أستطیع دفع ما أحذر، أصبحت مرتهناً بعملی، وأصبح الأمر بید غیری، اللّهمّ إنّی أصبحت أُشهدک وکفی بک شهیداً، وأُشهد ملائکتک وحملة عرشک وأنبیاءک ورسلک علی أنّی أتولّی من تولّیته، وأتبرّأ ممّن تبرّأت منه، وأُؤمن بما أنزلت علی أنبیائک ورسلک، فافتح مسامع قلبی لذکرک حتّی أتبع کتابک وأصدّق رسلک وأُؤمن بوعدک، وأُوفی بعهدک، فإنّ أمر القلب بیدک. اللّهمّ إنّی أعوذ بک من القنوط من رحمتک، والیأس من رأفتک، فأعذنی من الشکّ والشرک والریب والنفاق والریاء والسمعة، واجعلنی فی جوارک الذی لا یرام، واحفظنی من الشکّ الذی صاحبه یُستهان، اللّهمّ وکلّ ما قصر عنه استغفاری من سوءٍ لا یعلمه غیرک، فعافنی منه واغفره لی، فإنّک کاشف الغمّ، مفرّج الهم، رحمان الدنیا والآخرة ورحیمهما، فامنن علیَّ بالرحمة التی رحمت بها ملائکتک ورسلک وأولیاءک من المؤنین والمؤنات»: إقبال الأعمال ج 1 ص 228، بحار الأنوار ج 98 ص 3.

خدایا! من گناهان زیادی دارم، من از شرّ گناهانم به سوی تو پناه آورده ام، من آمده ام تا تو مرا ببخشی که من پشیمان هستم. خوب می دانم که گناهان من هرگز به تو ضرری نمی زند، پس ببخش آنچه را که به تو ضرر نمی رساند!

نگاه کن، بیچارگی مرا، فقر مرا ببین، تو به من توفیق دادی که بعضی اعمال خوب را انجام داده ام، نماز خوانده ام و روزه گرفته ام، امّا تو خودت می دانی که من هرگز به این اعمال خود امیدی ندارم، من فقط به رحمت تو دل بسته ام. درست است که گناهانم زیاد است، ولی می دانم که مهربانی تو بیشتر از گناهان من است.

تو هیچ گاه گدای درِ خانه خود را ناامید نمی کنی، من هم امشب به درِ خانه تو آمده ام، من اعتراف می کنم که به خودم ظلم کردم، شنیده ام که بخشش و عفو تو بی نهایت است، من در جستجوی آن عفو تو به اینجا آمده ام، شنیده ام که وقتی می بینی بندگان تو گناه می کنند، باز هم به آنان رحمت و مهربانی می کنی، آری، رحمت تو آن قدر زیاد است که شامل همه می شود، عفو و بخشش تو حد و اندازه ندارد، مرا ببخش.(1)

ص: 46


1- 25. . «اللّهمّ أنت الربّ وأنا العبد، قضیت علی نفسک الرحمة، ودللتنی وأنت الصادق البارّ، یداک مبسوطتان تنفق کیف تشاء، لا یلحفک سائل، ولا ینقصک نائل، ولا یزیدک کثرة السؤل إلاّ عطاءً وجوداً، أسألک قلباً وجلاً من مخافتک أدرک به جنّة رضوانک، وأمضی به فی سبیل من أحببت وأرضاک عمله وأرضیته فی ثوابک، حتّی تبلغنی بذلک ثقة المؤنین بک، وأمان الخائفین منک، اللّهمّ وما أعطیتنی من عطاءٍ فاجعله شغلاً فیما تحبّ، وما زویت عنّی فاجعله فراغاً لی فیما تحبّ. اللّهمّ إنّک قصمت الجبابرة بجبروتک، وبسطت کنفک علی الخلائق، وأقسمت أنّک حیّ قیّوم، وکذلک أنت. تنقطع حیل المبطلین ومکرهم دونک، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، وارزقنی موالاة من والیت، ومعاداة من عادیت، وحبّاً لمن أحببت، وبغضاً لمن أبغضت، حتّی لا أوالی لک عدوّاً، ولا أعادی لک ولیّاً، أشکو إلیک یا ربّ خطیئةً أغشت بصری، وأظلّت علی قلبی، وفی طریق الخاطئین صرعتنی، فهذه یدی رهینة فی وثاقک بما جنیت علی نفسی، وهذه رجلی موثقة فی حبالک باکتسابی، فلو کان هربی إلی جبلٍ یلجئنی، أو مفازةٍ توارینی، أو بحرٍ ینجینی، لکنت العائذ بک من ذنوبی، أستعیذک عیاذة مهمومٍ کئیبٍ حزینٍ یرقب نار السموم. اللّهمّ یا مجلی عظائم الأُمور، جلّ عنّی همة الهموم، وأجرنی من نار تقصم عظامی، وتحرق أحشائی، وتفرّق قوای. اللّهمّ ارزقنی صبر آل محمّد، واجعلنی أنتظر أمرهم، واجعلنی من أنصارهم وأعوانهم فی الدنیا والآخرة، اللّهمّ أحینی محیاهم، وأمتنی میتتهم، اللّهمّ أعطنی سؤهم فی ولیّهم وعدوّهم، اللّهمّ ربّ السبع المثانی والفرقان العظیم، وربّ جبرئیل ومیکائیل، أسألک أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن تقبل صومی وصلاتی... وتسأل حاجتک. اللّهمّ إنّی أعوذ بک فی هذا الشهر العظیم، من کلّ ذنبٍ یحبس رزقی أو یحجب مسألتی، أو یبطل صومی، أو یصدّ بوجهک الکریم عنّی، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآله، واغفر لی ما لا یضرّک، وأعطنی ما لا ینقصک فی هذه اللیلة، فإنّی مفتقر إلی رحمتک»: بحار الأنوار ج 98 ص 16. «اللّهمّ إلیک غدوت بحاجتی، وبک أنزلت الیوم فقری ومسکنتی، فإنّی لمغفرتک، ورحمتک أرجی منّی لعملی، ومغفرتک ورحمتک أوسع لی من ذنوبی کلّها، اللّهمّ فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وتولّ قضاء کلّ حاجةٍ لی بقدرتک علیها وتیسیرها علیک وفقری إلیک، فإنّی لم أصب خیراً قطّ إلاّ منک، ولم یصرف عنّی سوء قطّ غیرک، ولا أرجو لأمر آخرتی ودنیای سواک، یوم یفردنی الناس فی حفرتی، وأفضی إلیک یا کریم. اللّهمّ من تهیّأ وتعبّأ وأعدّ واستعد لوفادة إلی مخلوقٍ رجاء رفده وطلب نائله وجائزته، فإلیک یا ربّ تهیئتی وتعبئتی واستعدادی، رجاء رفدک وطلب نائلک وجائزتک، فلا تخیّب دعائی یا من لا یخیب علیه السائل، ولا ینقصه نائل، فإنّی لم آتک ثقةً بعمل صالحٍ عملته، ولا لوفادة إلی مخلوقٍ رجوته، أتیتک مقرّاً بالإساءة علی نفسی والظلم لها، معترفاً بأنّ لا حجّة لی ولا عذر، أتیتک أرجو عظیم عفوک الذی علوت به علی الخاطئین، فلم یمنعک طول عکوفهم علی عظیم الجرم أن عدت علیهم بالرحمة، فیا من رحمته واسعة وعفوه عظیم، یا عظیم یا عظیم...»: إقبال الأعمال ج 1 ص 249، بحار الأنوار ج 98 ص 17.

آفرینش من، جلوه مهربانی تو

خدایا! خودم می دانم که اگر من کار خوبی انجام بدهم، تو توفیق آن را به من داده ای و برای همین من شایسته ستایش نیستم، زیرا اگر توفیق تو نبود هرگز نمی توانستم آن کار خوب را انجام بدهم، پس به تو پناه می برم از این که به کارهای خوب خود دل خوش کنم، امید من فقط به رحمت و بزرگواری توست.

اگر من گناهی انجام دادم، به اختیار خودم بوده است و هیچ عذر و بهانه ای نزد تو ندارم، برای همین از تو می خواهم که گناهم را به لطف و کرم خود ببخشی.

تو به من محبّت و مهربانی کردی و مرا آفریدی در حالی که تو از من بی نیاز بودی، آری، آفرینش من، جلوه ای از مهربانی تو در حقّ من بود.(1)

قلب من در دست توست، از تو می خواهم که قلب مرا شفا دهی و از فضل و جود خودت روزیم کنی.

خدایا! از تو می خواهم نعمت هایی که به من داده ای را از من نگیری و مرا گرفتار بلاهایی که از من دور کرده ای، نگردانی.(2)

وقتی من نگاه به اعمال خود می کنم، از خود ناامید می شوم، در آن هنگام فقط به بزرگی و آقایی تو چشم می دوزم، وقتی از همه جا ناامید می شوم، به تو امیدوار می شوم، هنگامی که گرفتار سختی ها و بلاها می شوم، فقط به کمک تو می اندیشم.

خدایا! اگر تو دست مرا نگیری و مرا نجات ندهی، هرگز برای من نجاتی نخواهد

ص: 47


1- 26. . «إلهی ما عملت من حسنةٍ فلا حمد لی فیه، وما ارتکبت من سوءٍ فلا عذر لی فیه، إلهی أعوذ بک أن أتّکل علی ما لا حمد لی فیه، أو أرتکب ما لا عذر لی فیه، إلهی أستغفرک ممّا تبت إلیک منه ثم عدت فیه، وأستغفرک ممّا وعدتک من نفسی ثمّ أخلفتک فیه، وأستغفرک ممّا أردت به وجهک الکریم فخالطنی ما لیس لک رضاً، وأستغفرک لکلّ نعمةٍ أنعمت بها علیَّ فقویت بها علی معاصیک، وأستغفرک لکلّ ذنبٍ أذنبته، ولکلّ خطیئةٍ ارتکبتها، ولکلّ سوءٍ أتیته. یا إلهی! وأسألک أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وتهب لی برحمتک کلّ ذنبٍ فیما بینی وبینک، وأن تستوهبنی من خلقک وتستنقذنی منهم، ولا تجعل حسناتی فی موازین من ظلمته وأسأت إلیه، فإنّک علی ذلک قادر یا عزیز، وکلّ ذنب أنا علیه مقیم فانقلنی عنه إلی طاعتک یا إلهی، وکلّ ذنبٍ أرید أن أعمله فاصرفه عنّی وردنی إلی طاعتک یا أرحم الراحمین. اللّهمّ إنّی أسألک بأسمائک التی لیس فوقها شیء، یا اللّه الرحمن الرحیم الذی لا یعلم کنه ما هو إلاّ أنت، أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن تغفر لی ما سلف من ذنوبی، وتعصمنی فیما بقی من عمری، وتعطینی جمیع سؤی فی دینی ودنیای وآخرتی ومثوای، یا أرحم الراحمین»: إقبال الأعمال ج 1 ص 255، بحار الأنوار ج 98 ص 20. «یا کهفی حین تعیینی المذاهب، وملجأی حین تقلّ بی الحیل، ویا بارئ خلقی رحمةً بی وکنت عنّی غنیاً، یا مؤّدی بالنصر من أعدائی، ولولا نصرک إیّای لکنت من المغلوبین، ویا مقیل عثرتی ولولا سترک عورتی لکنت من المفضوحین»: بحار الأنوار ج 98 ص 21.
2- 27. . «اللّهمّ لا تنزع منّی صالحاً أعطیتنیه، ولا توقعنی فی شرٍّ استنقذتنی منه، واکفنی برزقک من جمیع خلقک، اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، ومتّعنا بأسماعنا وأبصارنا، واجعلهما الوارثین منّا، فإنّه لا حول ولا قوّة إلاّ بک»: إقبال الأعمال ج 1 ص 260، بحار الأنوار ج 98 ص ص 23.

بود.

من صاحب آن گناهان بزرگ هستم، اگر تو می خواستی مرا به گناهانم مؤخذه کنی، هرگز به من لطف نمی کردی، در حالی که تو بارها و بارها غم از دل من زدودی و رحمتت را بر من نازل کردی.

من همان ذلیلی هستم که تو مرا عزیز کردی، من همان ضعیف و ناتوانی هستم که تو به من قدرت دادی، من همان کسی هستم که گناه کردم و در پیش تو به گناهم اعتراف کردم و تو گناه مرا پوشاندی و نگذاشتی هیچ کس از آن باخبر شود، من همان کسی هستم که شکر نعمت های تو را به جا نیاوردم.(1)

ای آقای من! ای مولای من! از تو می خواهم تا نگاهی به قلب من کنی و کاری کنی که من دیگر به هیچ کس به غیر از خود تو امید نداشته باشم، می خواهم فقط تو امید من باشی و بس!(2)

ص: 48


1- 28. . «اللّهمّ أنت ثقتی حین یسوء ظنّی بأعمالی، وأنت أملی عند انقطاع الحیل منّی، وأنت رجائی عند تضایق حلق البلاء علیَّ، وأنت عدّتی فی کلّ شدیدة نزلت بی، وفی کلّ مصیبة دخلت علیَّ، وفی کلّ کلفة صارت علیَّ، وأنت موضع کلّ شکوی ومفرّج کلّ بلوی، أنت لکلّ عظیمة تُرجی، ولکلّ شدیدة تُدعی، إلیک المشتکی، وأنت المرتجی للآخرة والأُولی، اللّهمّ ما أکبر همّی إن لم تفرّجه، وأطول حزنی إن لم تخلّصنی، وأعسر حسناتی إن لم تیسّرها، وأخفّ میزانی إن لم تثقله، وأزلّ لسانی إن لم تثبته، وأوضع جدّی إن لم تقل عثرتی، أنا صاحب الذنب الکبیر والجرم العظیم، أنا الذی بلغت بی سوأتی، وکشف قناعی، ولم یکن بینی وبینک حجاب توارینی منک، فلو عاقبتنی علی قدر جرمی لما فرّجت عنّی طرفة عین أبداً، اللّهمّ أنا الذلیل الذی أعززت، وأنا الضعیف الذی قوّیت، وأنا المقرّ الذی سترت، فما شکرت نعمتک، ولا أدّیت حقّک، ولا ترکت معصیتک، یا کاشف کرب أیّوب، ویا سامع صوت یونس المکروب، وفالق البحر لبنی إسرائیل، ومُنجی موسی ومن معه أجمعین، أسألک أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وأن تجعل لی من أمری فرجاً ومخرجاً ویسراً، برحمتک یا أرحم الراحمین»: إقبال الأعمال ج 1 ص 267، بحار الأنوار ج 98 ص 27.
2- 29. . «یا سیّداه ویا ربّاه، ویا ذا الجلال والإکرام، یا ذا العرش الذی لا ینام، ویا ذا العزّ الذی لا یرام، یا قاضی الأُمور، یا شافی الصدور، اجعل لی من أمری فرجاً ومخرجاً، واقذف رجاءک فی قلبی حتّی لا أرجو أحداً سواک، علیک سیّدی توکّلت، وإلیک مولای أنبت، وإلیک المصیر»: إقبال الأعمال ج 1 ص 272، بحار الأنوار ج 98 ص 29.

اوج بزرگواری خدای من

ای خدایی که همیشه مرا عفو کرده ای و از خطاهایم گذشته ای، ای خدایی که زشتی ها و عیب های مرا پوشاندی و کارهای خوب مرا به همه نشان دادی.

تو در همه حال روزیم دادی و مرا فراموش نکردی، از کودکی تا به حال روزی مرا دادی، تو همواره با من مهربان بودی. از تو می خواهم که هرگز مرا به خودم وامگذاری.(1)

خدایا! اگر از من ناراضی هستی، از تو می خواهم که با غضب خود با من برخورد نکنی که تو خدای بیچارگان هستی، به راستی که بزرگواری و آقایی تو بالاتر از این است که بخواهی مرا عذاب کنی.(2)

تو را ستایش می کنم که بر من منّت نهادی و شناخت خودت را به من عنایت نمودی و از من خواستی تا تو را بخوانم و صدایت بزنم و من در هنگام گرفتاری ها تو را صدا زدم و تو مرا کمک کردی، دست مرا گرفتی و از سختی ها نجاتم دادی، وقتی که من معصیت و گناه کردم با بزرگواری از گناه من چشم پوشی کردی.

خدایا! تو نعمت های زیادی به من عنایت کردی ولی هیچ کدام از آنها به نعمت شناخت تو نخواهد رسید، زیرا همه نعمت های دنیا، سرانجام یک روزی فنا می شود، امّا شناخت تو، نعمتی است که برای من می ماند و در روز قیامت هم همراه من است، ای خدایی که این نعمت بزرگ را به من ارزانی داشتی و این به خاطر محبتی بود که به من داشتی، اکنون از تو می خواهم تا به گونه ای هدایتم

ص: 49


1- 30. . «اللّهمّ یا من بطشه شدید، وعفوه قدیم، وملکه مستقیم، ولطفه شدید، یا من ستر علی القبیح، وظهر بالجمیل، ولم یعجل بالعقوبة، ویا من أذن للعباد بالتوبة، یا من لم یهتک الستر لذی الفضیحة، یا من لا یعلم ما فی غدٍ غیره، یا جابر کلّ کسیر، یا مأوی کلّ هارب، یا غاذی ما فی بطون الأُمّهات، یا سیّدی، أنت لی فی کلّ حاجةٍ نزلت بی، صلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، واکفنی ما أهمّنی، وارزقنی من رزقک الواسع رزقاً حلالاً طیّباً، یا حیّ یا قیّوم، برحمتک استغثت، فکّ أسری وأصلح لی شأنی کلّه، ولا تکلنی إلی نفسی طرفة عین أبداً ما أبقیتنی، برحمتک یا أرحم الراحمین»: إقبال الأعمال ج 1 ص 275.
2- 31. . «اللّهمّ إن کنت غضبت علیَّ وأنت ربّی، فلا تحلّه بی یا ربّ المستضعفین، ومن شرّ الجنّ والإنس فسلّمنی، وأنت ربّی فلا تکلنی إلی عدوّی، ولا إلی صدیقی، وإن لم تکن غضبت علیَّ فما أُبالی، غیر أنّ عافیتک أوسع لی وأهنأ لی»: إقبال الأعمال ج 1 ص 279؛ «فإنّ کرمک یجلّ عن مجازات المذنبین...»: مصباح المتهجّد ص 584، بحار الأنوار ج 95 ص 84 .

کنی که هرگز به گرد گناه نروم.(1)

خدایا! من هیچ سرمایه ای برای خود ندارم، به کارهای خوب خود نیز دل نبسته ام، سرمایه من فقط ایمان به تو و امید به توست، ایمانی که تو بر من منّت نهادی و در قلب من قرار دادی.(2)

خدایا! از تو می خواهم که دیدار خودت را برای من دلنشین کنی و کاری کنی که در هنگام مرگ، هرگز به خاطر جدا شدن از دنیا، غمناک نشوم، از تو می خواهم وقتی مرگِ مرا برسانی که مرگ برای من بهتر از زندگی در این دنیا باشد.(3)

ص: 50


1- 32. . «الحمد للّه الذی یجود فلا یبخل، ویحلم فلا یعجل، الذی منّ علیَّ من توحیده بأعظم المنّة، وندبنی من صالح العمل إلی خیر المهنة، وأمرنی بالدعاء فدعوته فوجدته غیاثاً عند شدائدی، وأدرکته لم یبعدنی بالإجابة حین بعد مداه، ولا حرمنی الانتیاش، لما عملت ما لا یرضاه أقالنی عثرتی، وقضی لی حاجتی، وتدارک قیامی، وعجّل معونتی، فزادنی خبرةً بقدرته، وعلماً بنفوذ مشیته، اللّهمّ إنّ کلّ ما جدت به علیَّ بعد التوحید دونه، وإن کثر، وغیر موازٍ له وإن کبر؛ لأنّ جمیعه نعم دار الفناء المرتجعة، وهو النعمة لدار البقاء التی لیست بمنقطعة، فیا من جاد بذلک مختصّاً لی برحمته، ووفّقنی للعمل بما یقضی حقّ یدک فی هبته، اللّهمّ بیّض أعمالی بنور الهدی، ولا تسوّدها بتخلیتی ورکوب الهوی، فأطغی فیمن طغی، وأُقارف ما یسخطک بعد الرضا، وأنت علی کلّ شیءٍ قدیر، وصلّی اللّه علی محمّدٍ وآله وسلّم تسلیماً کثیراً»: إقبال الأعمال ج 1 ص 285، بحار الأنوار ج 98 ص 35.
2- 33. . «سبحان مقلّب اللیل والنهار، وخالق الأزمنة والأعصار، المجری علی مشیته الأقدار، الذی لا بقاء لشیءٍ سواه، وکلّ شیء یعتوره الفناء غیره، فهو الحیّ الباقی الدائم، تبارک اللّه ربّ العالمین، اللّهمّ قد انتصف شهر الصیام بما مضی من أیّامه، وانجذب إلی تمامه واختتامه، ومالی عدّة أعتدّ بها، ولا أعمال من الصالحات أعول علیها، سوی إیمانی بک ورجائی لک، فأمّا رجائی فیکدّره علیَّ صفوة الخوف منک، وأمّا إیمانی فلا یضیع عندک وهو بتوفیقک»: إقبال الأعمال ج 1 ص 295، بحار الأنوار ج 98 ص 41.
3- 34. . «اللّهمّ لا تجعل الدنیا لی سجناً، ولا تجعل فراقها لی حزناً، أخرجنی عن فتنها إذا کانت الوفاة خیراً لی من حیاتی، مقبولاً عملی إلی دار الحیوان، ومساکن الأخیار، وأعوذ بک من أزلها وزلزالها وسطوات سلطانها وبغی بغاتها»: إقبال الأعمال ج 1 ص 304، بحار الأنوار ج 98 ص 46.

مرا به دیگری وامگذار !

تو را ستایش می کنم، این تو بودی که مرا با ستایش خود آشنا کردی، من تو را آن قدر زیبا یافتم که زبان به حمد تو گشودم و این چیزی جز لطف تو نبود.

این تو بودی که دست مرا گرفتی تا من توانستم از زمینه های گناه و گمراهی نجات پیدا کنم، تو کاری کردی که دل من به دنیا و زینت های آن بی علاقه شد و شیفته دیدار تو گشت، تو بودی که دل مرا از دنیا کندی و به زیبایی های خودت آشنا ساختی.

تو این بزرگواری را در حقّ من نمودی و با مهربانی مرا از سقوط در گمراهی ها نجات دادی، همه این ها نشانه این بود که تو مرا دوست داری و مرا به حال خود رها نکرده ای.

من قبول دارم و اعتراف می کنم که شایسته این مهربانی های تو نبودم، همه این ها فقط و فقط نشانه محبّت و مهربانی تو بود.(1)

خدایا! مرا در نزد خودم خار و ذلیل بگردان تا هرگز خود را کسی حساب نکنم، امّا مرا در نزد دیگران عزیز و بزرگ کن!

خدایا! مرا دوست داشته باش و توفیقم بده تا اعمال نیک انجام بدهم و مرا از همه بدی ها دور بگردان و مرا به گناهانم مؤخذه مکن!

خدایا! از تو می خواهم که امید به خودت را در قلب من ثابت قرار بدهی تا من همیشه، فقط به تو امید داشته باشم.

ص: 51


1- 35. . «اللّهمّ ربّ هذه اللیلة العظیمة، لک الحمد کما عصمتنی من مهاوی الهلکة، والتمسّک بحبال الظلمة، والجحود لطاعتک، والردّ علیک أمرک، والتوجّه إلی غیرک، والزهد فیما عندک، والرغبة فیما عند غیرک، منّاً مننت به علیَّ، ورحمةً رحمتنی بها من غیر عملٍ سالفٍ منّی، ولا استحقاقٍ لما صنعت بی واستوجبت منّی الحمد علی الدلالة علی الحمد، واتّباع أهل الفضل والمعرفة والتبصّر بأبواب الهدی، ولولاک ما اهتدیت إلی طاعتک، ولا عرفت أمرک، ولا سلکت سبیلک، فلک الحمد کثیراً، ولک المنّ فاضلاً، وبنعمتک تتمّ الصالحات»: إقبال الأعمال ج 1 ص 305، بحار الأنوار ج 98 ص 46.

خدایا! به زودی مرگ به سراغ من می آید و من باید سفری را به تنهایی آغاز کنم، من از تنهایی که در پیش دارم به تو شکایت می کنم، به تو پناه می آورم، من راهی طولانی در پیش دارم، شناخت و معرفت من کم است، خودت کمکم کن که تو از همه مهربان تر هستی.(1)

خدایا! از تو می خواهم که در این دنیا مرا به مردم واگذار نکنی، آنان امید مرا ناامید خواهند کرد و دل مرا خواهند شکست، خودت عهده دار نیازهای من باش! مرا به اهل و فامیل خودم نیز واگذار مکن که آنان نیز مرا ناامید می کنند و اگر آنان به من کمکی بکنند بارها بر من منّت خواهند گذاشت، از تو می خواهم به فضل و رحمت خود مرا بی نیاز کنی و همه کارهای مرا خودت کفایت کنی که تو مهربان ترین مهربانان هستی.(2)

ص: 52


1- 36. . «اللّهمّ سدّ فقری فی الدنیا، واجعل غنای فی نفسی، واجعل رغبتی فیما عندک، اللّهمّ ثبّت رجاءک فی قلبی، واقطع رجائی عن خلقک، حتّی لا أرجو أحداً غیرک یا ربّ العالمین، اللّهمّ وفی سفری فاحفظنی، وفی أهلی فاخلفنی، وفیما رزقتنی فبارک لی، وفی نفسی فذلّلنی، وفی أعین الناس فعظّمنی، وإلیک یا ربّ فحبّبنی، وفی صالح الأعمال فقوّنی، وبسوء عملی فلا تبسلنی، وبسریرتی فلا تفضحنی، وبقدر ذنوبی فلا تخذلنی، وإلیک یا ربّ أشکو غربتی، وبعد داری، وقلّة معرفتی، وهوانی علی الناس، یا أرحم الراحمین»: إقبال الأعمال ج 1 ص 306، بحار الأنوار ج 98 ص 47.
2- 37. . «اللّهمّ کلّفتنی من نفسی ما أنت أملک به منّی، وقدرتک أعلی من قدرتی، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، وأعطنی من نفسی ما یرضیک عنّی، وخذ لنفسک رضاها من نفسی، إلهی لا طاقة لی بالجهد، ولا صبر لی علی البلاء، ولا قوّة لی علی الفقر، فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، ولا تحظر علیَّ رزقک فی هذا الشهر المبارک، ولا تلجئنی إلی خلقک، بل تفرّد یا سیّدی بحاجتی، وتولّ کفایتی، وانظر فی أُموری، فإنّک إن وکّلتنی إلی خلقک تجهّمونی، وإن ألجأتنی إلی أهلی حرمونی ومقتونی، وإن أعطوا أعطوا قلیلاً نکداً، ومنّوا علیَّ کثیراً، وذمّوا طویلاً، فبفضلک یا سیّدی فاغننی، وبعطیتک فانعشنی، وبسعتک فابسط یدی، وبما عندک فاکفنی، یا أرحم الراحمین»: الصحیفة السجّادیة الکاملة ص 117، إقبال الأعمال ج 1 ص 353، بحار الأنوار ج 98 ص 51.

ای مونس لحظه های تنهایی!

خدایا! تو که می دانی قلب من همیشه به تو ایمان داشته است و هرگز به تو شرک نورزیده است.(1)

می دانم که عذاب کردن من برای تو هیچ فایده ای ندارد، اگر چنین بود که عذاب کردن من برای تو سودی داشت، از تو می خواستم تا مرا عذاب کنی تا از من راضی شوی، امّا وقتی می دانم که تو از عذاب کردن من بی نیاز هستی از تو می خواهم که عفو و بخششت را نصیب من بگردانی.(2)

نمی دانم دیگران بزرگی و عزّت را در چه می دانند، امّا من لذّت بزرگی را فقط در اطاعت و بندگی تو یافته ام.

به خودت قسم که مهربانان و بزرگواران دنیا در مقابل تو ذّره ای ناچیز هستند و بزرگواری تو برای من کافی است.(3)

اکنون که دل مرا به سوی خودت کشانده ای، از درگاهت ناامیدم نکن که می دانی رشته امیدم به لطف تو بسته شده است.(4)

ای روشنی قلب تنها و خسته من! ای امید لحظه های تنهایی من!(5)

از همه جا ناامید شده و به درگاهت رو کرده ام. از تو می خواهم تو دیگر ناامیدم نکنی.(6)

مگر تو نبودی که مرا از ناامیدی برحذر داشتی و فرمودی: «ای بندگان گهنکارم! از رحمت من ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می بخشد». پس چگونه تصوّر

ص: 53


1- 38. . «إلهی، إن کنت عصیتک بارتکاب شیءٍ ممّا نهیتنی عنه، فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک الإیمان بک، منّاً منک به علیَّ، لا منّاً منّی به علیک، وترکت معصیتک فی أبغض الأشیاء إلیک أن أجعل لک شریکاً أو أجعل لک ولداً أو ندّاً، وعصیتک علی غیر مکابرةٍ ولا معاندةٍ ولا استخفافٍ منّی...»: الصحیفة السجّادیة الکاملة ص 497، الأمالی ص 415، بحار الأنوار ج 91 ص 91؛ «اللّهمّ إن کنت قد عصیتک فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک وهو الإیمان بک...»: کتاب من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 333، مکارم الأخلاق ص 278، إقبال الأعمال ج 1 ص 131، جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 534، الغارات ج 2 ص 849 ، الأمالی للطوسی ص 415.
2- 39. . سیّدی، لو أنّ عذابی ممّا یزید فی ملکک لسألتک الصبر علیه، غیر أنّی أعلم أنّه لا یزید فی ملکک طاعة المطیعین، ولا ینقص منه معصیة العاصین: الصحیفة السجّادیة الکاملة ص 201، الأمالی للصدوق ص 288، روضة الواعظین ص 198، فضل الکوفة ومساجدها ص 58، المزار لابن المشهدی ص 147، المزار للشهید الأوّل ص 267، بحار الأنوار ج 91 ص 90.
3- 40. . «إلهی، کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً، وکفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً، أنت کما أُحبّ فاجعلنی کما تحبّ...»: الخصال ص 420، کنز الفوائد ص 181، بحار الأنوار ج 91 ص 92.
4- 41. . «یا ربّ الأرباب، أنت أنت أنت الذی انقطع الرجاء إلاّ منک»: الکافی ج 3 ص 328، بحار الأنوار ج 82 ص 222؛ «اللّهمّ أنت أنت انقطع الرجاء إلاّ منک، وخابت الآمال إلاّ فیک»: وسائل الشیعة ج 5 ص 254، مستدرک الوسائل ج 8 ص 128، جمال الأُسبوع ص 119، فلاح السائل ص 256.
5- 42. . «وکان اللّه أنیسه فی الوحشة، وصاحبه فی الوحدة»: عدّة الداعی ص 219.
6- 43. . «أنت أنت انقطع الرجاء إلاّ منک، وخابت الآمال إلاّ فیک، فلا تقطع رجائی یا مولای...»: مفتاح الفلاح ص 208، الصحیفة السجّادیة الکاملة ص 347، وسائل الشیعة ج 8 ص 127، بحار الأنوار ج 97 ص 190.

کنم که مرا ناامید کنی؟(1)

اگر در جهنّم مرا جای دهی در آنجا به همه خواهم گفت که چقدر تو را دوست دارم.(2)

بار خدایا! مرا لحظه ای و کمتر از لحظه ای به خود وامگذار، زیرا که اگر لطف تو یک لحظه از من فاصله بگیرد، هرگز روی سعادت را نخواهم دید.(3)

ص: 54


1- 44. . «ولولا تعلّقی بآلائک وتمسّکی بالرجاء، لما وعدت أمثالی من المسرفین، وأشباهی من الخاطئین بقولک: «قُلْ یَ-عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»...»: مفتاح الفلاح ص 73، المصباح ص 278، بحار الأنوار ج 91 ص 182، صحیفة الرضا ص 108.
2- 45. . «وإن أدخلتنی النار أعلمتُ أهلها أنّی أُحبّک...»: إقبال الأعمال ج 3 ص 97، بحار الأنوار 91 ص 98؛ «ولئن أدخلتنی النار لأُخبرنّ أهل النار بحبّی لک...»: الصحیفة السجّادیة الکاملة ص 222، مصباح المتهجّد ص 596، بحار الأنوار ج 95 ص 92.
3- 46. . «لا تکلنی إلی نفسی طرفة عین...»: الکافی ج 7 ص 2، دعائم الإسلام ج 2 ص 346، کتاب من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 188، تفسیر القمّی ج 2 ص 56، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 199، مجمع الزوائد ج 10 ص 181، الجامع الصغیر ج 1 ص 220، کنز العمّال ج 2 ص 139، تفسیر الثعالبی ج 3 ص 488، تفسیر الآلوسی ج 15 ص 129.

سلام به حاجت بزرگ من

تو را ستایش می کنم که به من توفیق دادی تا در درگاه تو به گناهانم اعتراف کنم. تو بودی که توفیقم دادی تا در مقابل تو خضوع و فروتنی کنم.

تو بودی که مرا از شک کردن در رحمت و مهربانی خود به دور داشتی، هر وقت که من می خواستم از رحمت تو ناامید شوم تو مرا به رحمت خود امیدوار نمودی، اکنون از تو می خواهم با مهربانی و بزرگواری به من نگاه کنی.

من دست های خود را به سوی تو دراز نموده ام، نگاه به دست های من بنما، ببین که چقدر فقیر هستم، از تو می خواهم تا دست های مرا از خیر دنیا و آخرت پر کنی!

خدایا! خوب می دانم که اگر من سخن به مدح و ثنای تو می گشایم، این به لطف و توفیق تو بوده است، من هرگز نمی توانم شکر آن همه نعمت هایی را که من داده ای به جا آورم.(1)

خدایا! این سخن توست که گفتی من به کسانی که مرا بخوانند نزدیک هستم، اکنون من تو را صدا می زنم و امیدوارم که جواب مرا بدهی، تو هرگز پایانی نداری به من رحم کن، به زودی مرگ به سراغم خواهد آمد، من محتاج لطف تو هستم.

از تو می خواهم تا کاری کنی که من فقط به تو امید داشته باشم و از غیر تو دل بر کَنم و به هیچ کس دیگر امید نداشته باشم، من به تو توکّل می کنم و به سوی تو می آیم، آری! هر کس که به تو توکل کند تو او را یاری کرده و او را کفایت

ص: 55


1- 47. . «الحمد للّه الذی کمّل صیامی أیّام شهره الشریف من غیر إفطار، وأقبل بوجهی فیه إلی طاعته من غیر إدبار، واستنهضنی إلیه للاعتراف بذنوبی من غیر إصرار، وأوجب لی بإنعامه الإقالة من العثار، ووفّقنی للقیام فی لیالیه إلیه داعیاً وله منادیاً أستوهب وأستمیح العیوب، وأتقرّب بأسمائه وأستشفع ب آلائه، وأتذلّل بکبریائه وهو تبارک اسمه فی کلّ ذلک یصرفنی بقوّة الرجاء والتأمیل، عن الشکّ فی رحمته لتضرّعی إلی التحصیل ثقةً بجوده ورأفته، وتبغیاً لإشفاقه وعطفه... وأن تقبل علی أیسر ما تقرّبت به إقبال الراضی الکریم، أن ینظر إلیَّ بنظرة البرّ الرؤ الرحیم. اللّهمّ عقّب علیَّ بغفرانک فی عقباه، وآمنّی من عذابک ما أخشاه، وقنی من صنوفه ما أتوقّاه، واختم لی فی خاتمته بخیر تجزل منه عطیّتی، وتشفع فیه مسألتی وتسدّ به فاقتی، وتنفی به شقوتی، وتقرّب به سعادتی، وتملأ یدی من خیرات الدارین، بأفضل ما ملأت به ید سائلٍ... اللّهمّ إنّ کلّ ما لفظت به إلیک - جلّ ثناؤ - من تمجیدٍ وتحمیدٍ ووصفٍ لقدرتک وإقرارٍ بوحدانیتک وإرضائک، من نصبی إلیک، ومن إقبالی بالثناء علیک، فهو بتوفیقک، فلک الحمد یا قاضی ما یرضیک، وإن کان من أیسر نعمک لا نکافیک، ثمّ بهدایة محمّد نبیّک صلی الله علیه و آله وسفارته وإرشاده ودلالته، فقد أوجبت له بذلک من الحقّ عندک وعلینا ما شرّفته به، وأوعزت فیه إلینا، اللّهمّ فکما جعلته لهدایتنا عَلَماً، وإلیک لنا طریقاً وسلّماّ...»: إقبال الأعمال ص 412، بحار الأنوار ج 98 ص 68.

می کنی.

ای مهربان! من حاجت مهمی دارم که بارها و بارها آن را از تو خواسته ام، نمی دانم تو با حاجت من چه می کنی، آیا حاجت مرا برآورده می کنی؟ خودت می دانی که آن حاجت بزرگ من، این است که از من راضی شوی و گناهانم را ببخشی، نمی دانم که سرانجام از من راضی خواهی شد یا نه؟ اگر تو مرا بخشیده ای، پس خوشا به حال من! امّا اگر از من راضی نشده ای، وای بر من! خدایا! اگر مرا تا این لحظه نبخشیده ای، مرا ببخش و عفو نما و رحمتت را بر من نازل کن که تو بخشنده و مهربان هستی.(1)

ص: 56


1- 48. . «اللّهمّ هذا شهرک الذی أمرت فیه عبادک بالدعاء وضمنت لهم الإجابة، وقلت: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»، فأدعوک یا مجیب دعوة المضطرّ، یا کاشف السوء عن المکروب، یا جاعل اللیل سکناً، یا من لا یموت اغفر لمن یموت، قدّرت وخلقت وسوّیت فلک الحمد، أطعمت وسقیت وآویت ورزقت فلک الحمد، أسألک أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد فی اللیل إذا یغشی، والنهار إذا تجلّی، وفی الآخرة والأُولی، وأن تکفینی ما أهمّنی وتغفر لی، إنّک أنت الغفور الرحیم... اللّهمّ إنّی لا أجد من أعمالی عملاً أعتمد علیه وأتقرّب به إلیک أفضل من ولایتک وولایة رسولک وآل رسولک الطیّبین، صلواتک علیه وعلیهم أجمعین، اللّهمّ إنّی أتقرّب إلیک بمحمّدٍ وآل محمّد، وأتوجّه بهم إلیک، فاجعلنی عندک یا إلهی بک وبهم وجیهاً فی الدنیا والآخرة ومن المقرّبین، فإنّی قد رضیت بذلک منک تحفةً وکرامة، فإنّه لا تحفة ولا کرامة أفضل من رضوانک والتنعّم فی دارک مع أولیائک وأهل طاعتک. اللّهمّ أکرمنی بولایتک، واحشرنی فی زمرة أهل ولایتک، اللّهمّ اجعلنی فی ودائعک التی لا تضیع، ولا تردّنی خائباً بحقّک وحقّ من أوجبت حقّه علیک، وأسألک أن تصلّی علی محمّدٍ وآل محمّد، وتعجّل فرج آل محمّد وفرجی معهم، وفرج کلّ مؤنٍ ومؤنة، برحمتک یا أرحم الراحمین»: بحار الأنوار ج 98 ص 76.

ای بهتر از پدر و مادر

خدایا! من گناهانی دارم که امروز آنها را از یاد برده ام، امّا فرشتگان تو آنها را در پرونده اعمال من نوشته اند، من از همه آن گناهان استغفار می کنم و از تو می خواهم مرا ببخشی و از رحمت خود مرا بهره مند سازی.(1)

خدایا! من دست های خود را به سوی تو گرفته ام و همه امید و آرزوی من به لطف و مهربانی توست، از تو می خواهم توبه مرا قبول کنی و به من رحم کنی که من بنده ضعیف تو هستم.

از تو می خواهم که مرا از کبر و خودپسندی نجات بدهی و آبروی مرا در دنیا و آخرت نریزی.

تو کسی هستی که صدای بندگان خود را می شنوی و به برآورده کردن حاجت های آنها توانا هستی، من با نهایت فقر و بیچارگی تو را می خوانم، در درگاه تو اشک می ریزم و از گناهانم استغفار می کنم، از تو می خواهم که گناهانم را ببخشی و قلب مرا شاد گردانی.

تو بر من از پدر و مادر بهتر بوده ای و مهربانی های زیادی در حقّ من نموده ای، تو خود می دانی که من تو را دوست دارم، پیامبر تو و خاندان پاک او را دوست دارم، امشب همین محبتی که در قلب من است را شفیع درگاه تو قرار می دهم و امید دارم که تو به من نظر رحمت کنی. خدایا! مردم را می بینم که به دیگران امید دارند و به آنها دل خوش شده اند، امّا تو خودت می دانی که فقط تو امید من هستی

ص: 57


1- 49. . «أستغفر اللّه ممّا مضی من ذنوبی وما نسیته، وهو مکتوب علیَّ بحفظ کرامٍ کاتبین، یعلمون ما أفعل، وأستغفر اللّه من موبقات الذنوب، وأستغفر اللّه ممّا فرض علیَّ فتوانیت، وأستغفره من مفظعات الذنوب، وأستغفره من الزلاّت وما کسبت یدای، وأُؤمن به وأتوکّل علیه کثیراً»: بحار الأنوار ج 98 ص 78.

و همه دل خوشی من به توست.

من از هر چیزی که بخواهد بین من و تو جدایی بیاندازد به خودت پناه می برم، از تو می خواهم تا مرا به انجام کارهایی موفّق کنی که باعث خوشنودی تو می شود.

خدایا! من به محمّد(ص)، پیامبر تو ایمان آوردم، من پیامبر تو را ندیدم، امّا به او ایمان آوردم، اکنون از تو می خواهم تا دیدار او را در روز قیامت نصیب من گردانی. از تو می خواهم کاری کنی که تا آخرین لحظه زندگی، بر دین او باقی بمانم و توفیق همنشینی با او را در بهشت خود به من عنایت کنی، در روز قیامت مرا از حوض کوثر سیراب گردانی.(1)

ص: 58


1- 50. . «اللّهمّ إلیک نصبت یدی، وفیما عندک عظمت رغبتی، فاقبل سیّدی توبتی، وارحم ضعفی، واغفر لی وارحمنی، واجعل لی فی کلّ خیر نصیباً، وإلی کلّ خیر سبیلاً، اللّهمّ إنّی أعوذ بک من الکبر، ومواقف الخزی فی الدنیا والآخرة...»: بحار الأنوار ج 98 ص 123؛ «فأسألک یا إلهی محتاجاً، وأرغب إلیک فقیراً، وأتضرّع إلیک خائفاً، وأبکی إلیک مکروباً، وأرجوک ناصراً، وأستغفرک ضعیفاً، وأتوکّل علیک محتسباً، وأسترزقک متوسّعاً»: بحار الأنوار ج 98 ص 124؛ «اللّهمّ إنّی أسألک العافیة من جهد البلاء، وشماتة الأعداء، وسوء القضاء، ودرک الشقاء، ومن الضرّ فی المعیشة، وأن تبتلینی ببلاءٍ لا طاقة لی به»: بحار الأنوار ج 98 ص 124؛ «اللّهمّ إنّی أسألک بحبّی إیّاک، وبحبّی رسولک، وبحبّی أهل بیت رسولک صلواتک علیه وعلیهم، یا خیراً لی من أبی وأُمّی ومن الناس جمیعاً، أقدر لی خیراً من قدرتی لنفسی، وخیراً لی ممّا یقدر لی أبی وأُمّی، أنت جواد لا یبخل، وحلیم لا یجهل، وعزیز لا یُستذلّ، اللّهمّ من کان الناس ثقته ورجاؤ فأنت ثقتی ورجائی، أقدر لی خیرها عافیةً، ورضنی بما قضیت لی»: بحار الأنوار ج 98 ص 126. «اللّهمّ إنّی أعوذ بک من کلّ شیءٍ زحزح بینی وبینک، أو صرف به عنّی وجهک الکریم، أو نقص به من حظّی عندک، اللّهمّ فصلِّ علی محمّدٍ وآل محمّد، ووفّقنی لکلّ شیءٍ یرضیک عنّی، ویقرّبنی إلیک، وارفع درجتی عندک، وأعظم حظّی، وأحسن مثوای، وثبّتنی بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا وفی الآخرة، ووفّقنی لکلّ خیرٍ ومقامٍ محمود»: بحار الأنوار ج 98 ص 128؛ «اللّهمّ إنّی آمنت بمحمّدٍ صلی الله علیه و آله ولم أره، فلا تحرمنی یوم القیامة رؤته، وارزقنی صحبته، وتوّفنی علی ملّته، واسقنی من حوضه مشرباً رویاً لا أظمأ بعده أبداً، إنّک علی کلّ شیءٍ قدیر، اللّهمّ کما آمنت بمحمّدٍ صلواتک علیه وآله ولم أره، فعرّفنی فی الجنان وجهه، اللّهمّ بلّغ روح محمّدٍ عنّی تحیةً کثیرةً وسلاماً»: بحار الأنوار ج 98 ص 130، وراجع ثواب الأعمال ص 156، مصباح المتهجّد ص 561، تهذیب الأحکام ج 3 ص 86، إقبال الأعمال ج 1 ص 324، المصباح للکفعمی ص 423.

ای بی نیاز از عذاب من

خدایا! از تو می خواهم اگر به من نعمتی عنایت می کنی، حتما توفیق شکرگزاری آن را هم به من عنایت نمایی!

اگر برای من سختی و بلایی را مقدّر می کنی، از تو می خواهم که صبر بر آن را هم به من کرم نما تا از من راضی و خوشنود باشی.

خدایا! کاری کن که من هرگز تو را فراموش نکنم، از تو می خواهم تا گناهان مرا به خوبی ها تبدیل کنی که تو خودت در قرآن چنین وعده دادی که گناهان را به خوبی ها تبدیل می کنی.

من به تو پناه می برم از قلبی که با یاد تو خاشع و فروتن نمی شود، به تو پناه می برم از چشمی که در درگاه تو اشک نمی ریزد، من به تو پناه می برم از نمازی که می خوانم و تو آن را قبول نمی کنی.

خدایا! کاری کن که از دانش و علم خود برای سعادت و رستگاری بهره بگیرم و به دانسته های خود عمل کنم.(1)

من از دانشی که برایم فایده نداشته باشد و از دعایی که مستجاب نشود به تو پناه می برم!(2)

من به رحمت تو بیش از عمل خود امید دارم، من می دانم که رحمت تو از گناهان من بیشتر و بیشتر است، در زندگی خود هر چه خوبی داشته ام از لطف تو بوده است و این تو بودی که بلاها و سختی ها را از من دور کردی، من فقط به تو

ص: 59


1- 51. . «اجعل أحسن ما نقول ثابتاً فی قلوبنا، واجعلنا عظماء عندک وفی أنفسنا أذلّة، وانفعنا بما علّمتنا، وزدنا علماً نافعاً، أعوذ بک من قلبٍ لا یخشع، ومن عینٍ لا تدمع، وصلاةٍ لا تُقبل، أجرنا من سوء الفتن یا ولیّ الدنیا والآخرة»: بحار الأنوار ج 98 ص 137؛ «تجد من خلقک من تعذّبه غیری، ولا أجد من یغفر لی إلاّ أنت، أنت عن عذابی غنیّ، وأنا إلی رحمتک فقیر، أنت موضع کلّ شکوی، وشاهد کلّ نجوی، ومنتهی کلّ حاجة، ومنجی من کلّ عثرة، وغوث کلّ مستغیث»: بحار الأنوار ج 98 ص 138، وراجع مصباح المتهجّد ص 568، تهذیب الأحکام ج 3 ص 92، المصباح للکفعمی ص 574.
2- 52. . «اللّهمّ إنّی أعوذ بک من علمٍ لا ینفع، ومن دعاءٍ لا یُسمع»: مسند أحمد ج 2 ص 167، سنن ابن ماجة ج 1 ص 92، سنن أبی داود ج 1 ص 345، سنن النسائی ج 8 ص 263، المستدرک ج 1 ص 104، عون المعبود ج 12 ص 207، السنن الکبری ج 4 ص 445، مسند أبی یعلی ج 11 ص 411، المعجم الأوسط ج 1 ص 206، المعجم الکبیر ج 11 ص 44، مسند الشامیّین ج 4 ص 303، تهذیب الکمال ج 14 ص 125، میزان الاعتدال ج 3 ص 208.

امید دارم و از تو می خواهم که به فقر و بیچارگی من رحم کنی.(1)

تو هرگز از عطا و جود و بخشش، پشیمان نمی شوی، فقط تو هستی که وقتی عطایی می کنی منّت نمی نهی.

تو دری را به سوی بندگان خود باز نمودی و نام آن در را «توبه» نهادی، و همه را دعوت کردی که به سوی تو توبه کنند و وعده دادی که گناهان ما را ببخشی، اکنون من به سوی تو توبه می کنم و از تو می خواهم تا بار دیگر با من مهربانی کنی و گناهم را ببخشی.(2)

ص: 60


1- 53. . «اللّهمّ إلیک غدوت بحاجتی، وبک أنزلت الیوم فقری ومسکنتی، فإنّی لمغفرتک، ورحمتک أرجی منّی لعملی، ومغفرتک ورحمتک أوسع لی من ذنوبی کلّها»: بحار الأنوار ج 98 ص 163.
2- 54. . «أنت الذی فتحت لعبادک باباً إلی عفوک وسمّیته التوبة، وجعلت علی ذلک الباب دلیلاً من رحمتک لئلاّ یضلّوا عنه، فقلت: «تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَی رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّ-ٔاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّ-تٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَ-رُ»، فما عذر من أغفل دخول ذلک الباب یا سیّدی بعد فتحه...»: مصباح المتهجّد ص 643، الصحیفة السجّادیة الکاملة ص 223، المزار لابن المشهدی ص 621، إقبال الأعمال ج 1 ص 423، المصباح للکفعمی ص 641، بحار لأنوار ج 98 ص 173.

نامی که خودت انتخاب کردی

بار خدایا! از تو می خواهم که مهربانی خود را به من نازل کنی تا دیگر من برای همیشه از مهربانی غیر تو بی نیاز شوم.

تو بر انجام هر کاری توانا هستی، از تو می خواهم همه بلاها را تا لحظه جان دادنم از من دور گردانی.

خدایا! اگر تو مرا به حال خود رها کنی، من چه کنم؟ اگر تو امید مرا ناامید کنی من به لطف چه کسی امیدوار باشم؟

من هیچ کسی غیر از تو ندارم که به او پناه ببرم.

من می دانم که تو هرگز به بندگان خود ظلم نمی کنی، تو می دانی که من چقدر ضعیف هستم!

از تو می خواهم که مرا به بلاها و سختی ها گرفتار نسازی، من به تو پناه آورده ام، پس مرا پناه بده.

من از تو ایمانی می خواهم که قلبم به آن زنده شود، از تو می خواهم به من یقینی عنایت کنی تا به آنچه تو برایم مقدر کرده ای راضی باشم.

از تو می خواهم مرا راضی به قضای خودت قرار دهی و کاری کنی که من به دیدار تو ایمان داشته باشم.

خدایا! نور ایمان را برای همیشه در قلبم قرار بده، من می خواهم قلب من در همه حال به تو ایمان داشته باشد، در همه لحظه های زندگی و در لحظه جان

ص: 61

دادن، قلب من از ایمان به تو نورانی باشد، خودت کاری کن که قلب من هرگز گرفتار شک نگردد.

تو کسی هستی که خودت را صاحب جود و کرم نام نهادی، اکنون من بنده بیچاره تو هستم که محتاج آن کرم بی انتهای تو هستم، از تو می خواهم که مرا از آن بی نصیب نگردانی.

خدایا! وقتی به یاد گناهان خود می افتم ترس تمام وجود مرا فرا می گیرد، امّا وقتی به یاد مهربانی و بزرگواری تو می افتم قلبم شاد می شود، پس از تو می خواهم با بزرگواری خودت با من رفتار کنی، گناهانم را ببخشی و مرا از دوستان خودت قرار دهی.

خدایا! تو امروز در حقّ من بزرگواری کردی و امید به خودت را در قلبم قرار دادی، فکر نمی کنم که بخشش تو در روز قیامت از این چیزی که امروز به من دادی، بزرگتر باشد، پس در روز قیامت هم با من مهربان باش و گناهانم را ببخش، همانطور که امروز با من مهربان بودی و قلبم را امیدوار به خودت نمودی.

کسی که به درگاه تو بیاید، ناامید نمی شود، تو هیچ گاه گدایان درگاه خود را از درِ خانه ات با دست خالی برنمی گردانی.(1)

ص: 62


1- 55. . «فهب لی یا إلهی من لدنک رحمةً تغنینی بها عن رحمة من سواک، بالقدرة التی تحیی بها میت البلاد، وبها تنشر میت العباد، ولا تهلکنی غمّاً حتّی تغفر لی وترحمنی، وتعرّفنی الاستجابة فی دعائی، وأذقنی طعم العافیة إلی منتهی أجلی، ولا تشمت بی عدوّی، ولا تمکّنه من رقبتی. اللّهمّ إن وضعتنی فمن ذا الذی یرفعنی، وإن رفعتنی فمن ذا الذی یضعنی، وإن أهلکتنی فمن ذا الذی یحول بینک وبینی، أو یتعرّض لک فی شیءٍ من أمری، فقد علمت یا إلهی أن لیس فی حکمک ظلم، ولا فی نقمتک عجلة، إنّما یعجل من یخاف الفوت، وإنّما یحتاج إلی الظلم الضعیف، وقد تعالیت یا إلهی عن ذلک علوّاً کبیراً، فلا تجعلنی للبلاء غرضاً، ولا لنقمتک نصباً، ومهّلنی ونفّسنی، وأقلنی عثرتی، ولا تتبعنی ببلاءٍ علی أثر بلاء، فقد تری ضعفی وقلّة حیلتی، أستجیر بک اللّهمّ فأجرنی، وأستعیذ بک من النار فأعذنی»: بحار الأنوار ج 98 ص 131. «اللّهمّ إنّی أسألک إیماناً تباشر به قلبی ویقیناً، حتّی أعلم أنّه لن یصیبنی إلاّ ما کتبت لی، والرضا بما قسمت لی، اللّهمّ إنّی أسألک نفساً طیّبةً تؤن بلقائک، وتقنع بعطائک، وترضی بقضائک، اللّهمّ إنّی أسألک إیماناً لا أجل له دون لقائک، تولّنی ما أبقیتنی علیه، وتحیینی ما أحییتنی علیه، وتوّفینی إذا توّفیتنی علیه، وتبعثنی إذا بعثتنی علیه، وتبرئ به صدری من الشکّ والریب فی دینی»: بحار الأنوار ج 98 ص 133. «اللّهمّ إنّی أسألک بحرمة من عاذ بذمّتک، ولجأ إلی عزّک، واستظلّ بفیئک، واعتصم بحبلک، یا جزیل العطایا، یا فکّاک الأُساری، یا من سمّی نفسه من جوده الوهّاب»: بحار الأنوار ج 98 ص 133. «إلهی ذنوبی تخوّفنی منک، وجودک یبشّرنی عنک، فأخرجنی بالخوف من الخطایا، وأوصلنی بجودک إلی العطایا، حتّی أکون غداً فی القیامة عتیق کرمک، کما کنت فی الدنیا ربیب نعمک، فلیس ما تبذله غداً من النجاء بأعظم ممّا قد منحته الیوم من الرجاء، ومتی خاب فی فنائک آمل، أم متی انصرف بالردّ عنک سائل، إلهی ما دعاک من لم تجبه لأنّک قلت: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»، وأنت لا تخلف المیعاد»: بحار الأنوار ج 98 ص 134، وراجع مصباح المتهجّد ص 568، تهذیب الأحکام ج 3 ص 92، المصباح للکفعمی ص 574.

ص: 63

منابع

1 . الأمالی ، محمّد بن علی بن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (ت 381 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : مؤسّسة البعثة ، الطبعة الاُولی ، 1417 ه .

2 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار ، محمّد بن محمّد تقی المجلسی ( ت 1110 ه ) ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الاُولی ، 1386 ه .

3 . تفسیر الثعالبی (الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن)، عبد الرحمن بن محمّد الثعالبی المالکی (ت 786 ه)، تحقیق: علی محمّد معوض، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الاُولی، 1418 ه .

4 . تفسیر القمّی، علی بن إبراهیم القمّی، (ت 329 ه )، تحقیق: السیّد طیّب الموسوی الجزائری، قمّ : منشورات مکتبة الهدی، الطبعة الثالثة، 1404 ه .

5 . تفسیر نور الثقلین ، عبد علیّ بن جمعة العروسی الحویزی (ت 1112 ه ) ، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی ، قمّ : مؤسّسة إسماعیلیان ، الطبعة الرابعة، 1412 ه .

6 . تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة ، محمّد بن الحسن الطوسی ( ت 460 ه ) ، تحقیق : السیّد حسن الموسوی ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الثالثة ، 1364 ش .

7 . تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمن المزّی ( ت 742 ه ) ، تحقیق : الدکتور بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، الطبعة الرابعة ، 1406 ه .

ص: 64

8 . ثواب الأعمال وعقاب الأعمال ، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، طهران : مکتبة الصدوق .

9 . جامع أحادیث الشیعة ، السیّد البروجردی ( ت 1383 ه ) ، قمّ : المطبعة العلمیة .

10 . الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی ( ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع ، الطبعة الاُولی ، 1401 ه .

11 . جمال الاُسبوع بکمال العمل المشروع ، علی بن موسی الحلّی (ابن طاووس) (ت 664 ه ) ، تحقیق : جواد القیّومی ، قمّ : مؤسّسة الآفاق ، الطبعة الاُولی، 1371 ش .

12 . الخصال ، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابَوَیه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق ( ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفاری ، قمّ : منشورات جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة .

13 . دعائم الإسلام وذکر الحلال والحرام والقضایا والأحکام ، أبو حنیفة النعمان بن محمّد بن منصور بن - أحمد بن حیّون التمیمی المغربی (ت 363 ه ) ، تحقیق : آصف بن علی أصغر فیضی ، مصر : دارالمعارف ، الطبعة الثالثة ، 1389 ه .

14 . روح المعانی فی تفسیر القرآن (تفسیر الآلوسی) ، محمود بن عبد اللّه الآلوسی (ت 1270 ه ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی .

15 . روضة الواعظین ، محمّد بن الحسن بن علیّ الفتّال النیسابوری (ت 508 ه ) ، تحقیق : حسین الأعلمی ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی ، الطبعة الاُولی ، 1406 ه .

16 . سنن ابن ماجة ، أبو عبداللّه محمّد بن یزید بن ماجة القزوینی ( ت 275 ه ) ، تحقیق : محمّد فؤد عبد الباقی ، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع .

17 . سنن أبی داود ، أبو داود سلیمان بن أشعث السِّجِستانی الأزدی ( ت 275 ه ) ، تحقیق : سعید محمّد اللحّام ، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع ، الطبعة الاُولی ، 1410 ه .

18 . السنن الکبری ، أبو بکر أحمد بن الحسین بن علی البیهقی ( ت 458 ه ) ، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع .

19 . سنن النسائی (بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی وحاشیة الإمام السندی) ، أبو بکر عبد الرحمن أحمد بن شعیب النسائی (ت 303 ه ) ، بیروت : دارالمعرفة ، الطبعة الثالثة ، 1414 ه .

20 . شرح نهج البلاغة ، عبد الحمید بن محمّد المعتزلی (ابن أبی الحدید) (ت 656 ه ) ، تحقیق : محمّد أبو الفضل إبراهیم ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعة الثانیة، 1387 ه .

21 . الصحیفة السجّادیّة ، الإمام زین العابدین 7 ، تحقیق : علی أنصاریان ، المستشاریّة الثقافیّة - دمشق.

ص: 65

22 . عدّة الداعی ونجاة الساعی ، أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّی الأسدی (ت 841 ه ) ، تحقیق : أحمد موحّدی ، طهران : مکتبة وجدانی .

23 . عون المعبود (شرح سنن أبی داود) ، محمّد شمس الحقّ العظیم الآبادی (ت 1329ه ) ، بیروت : دار الکتب العلمیة، الطبعة الاُولی ، 1415 ه .

24 . الغارات ، أبو إسحاق إبراهیم بن محمّد بن سعید المعروف بابن هلال الثقفی (ت 283 ه )، تحقیق : السیّد جلال الدین المحدّث الأرموی ، طهران : أنجمن آثار ملّی ، الطبعة الاُولی ، 1395 ه .

25 . فضل الکوفة ومساجدها ، محمّد بن جعفر المشهدی الحائری ، تحقیق: محمّد سعید الطریحی ، بیروت: دار المرتضی .

26 . فلاح السائل ، أبو القاسم علی بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، قمّ : مکتب الإعلام الإسلامی .

27 . الکافی ، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی ( ت 329 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفاری ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الثانیة ، 1389 ه .

28 . کتاب من لا یحضره الفقیه ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی .

29 . کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال ، علاء الدین علی المتّقی بن حسام الدین الهندی ( ت 975 ه ) ، ضبط وتفسیر : الشیخ بکری حیّانی ، تصحیح وفهرسة : الشیخ صفوة السقا ، بیروت : مؤّسة الرسالة ، الطبعة الاُولی ، 1397 ه .

30 . کنز الفوائد ، أبو الفتح الشیخ محمّد بن علیّ بن عثمان الکراجکی الطرابلسی (ت 449 ه ) ، إعداد : عبد اللّه نعمة ، قمّ : دار الذخائر ، الطبعة الاُولی ، 1410 ه .

31 . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی ( ت 807 ه ) ، بیروت : دار الکتب العلمیة ، الطبعة الاُولی ، 1408 ه .

32 . المزار الکبیر ، أبو عبد اللّه محمّد بن جعفر المشهدی (ق 6 ه ) ، تحقیق : جواد القیّومی الإصفهانی ، قمّ : نشر قیّوم ، الطبعة الاُولی ، 1419 ه .

33 . مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل ، المیرزا حسین النوری ( ت 1320 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت ، قمّ : مؤّسة آل البیت ، الطبعة الاُولی ، 1408 ه .

34 . المستدرک علی الصحیحین ، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (ت 405 ه )، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، الطبعة الاُولی ، 1411 ه .

35 . مسند أبی یعلی الموصلی ، أبو یعلی أحمد بن علیّ بن المثنّی التمیمی الموصلی (ت 307 ه ) ، تحقیق : إرشاد الحقّ الأثری ، جدّة : دار

ص: 66

القبلة ، الطبعة الاُولی ، 1408 ه .

36 . مسند أحمد ، أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی (ت 241 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد الدرویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الثانیة ، 1414 ه .

37 . مسند الشامیّین ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد بن أیّوب اللخمی الطبرانی (ت 360 ه ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، الطبعة الاُولی، 1409 ه .

38 . مصباح المتهجّد ، أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطوسی (ت 460 ه ) ، تحقیق : علیّ أصغر مروارید ، بیروت : مؤسّسة فقه الشیعة ، الطبعة الاُولی ، 1411 ه .

39 . المصباح فی الأدعیة والصلوات والزیارات ، تقی الدین إبراهیم بن علی بن الحسن العاملی الکفعمی (ت 900 ه )، تصحیح: الشیخ حسین الأعلمی ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات ، الطبعة الاُولی، 1414 ه .

40 . المعجم الأوسط ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی ( ت 360 ه ) ، تحقیق : قسم التحقیق بدار الحرمین ، 1415 ه ، القاهرة : دار الحرمین للطباعة والنشر والتوزیع .

41 . المعجم الکبیر ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (ت 360 ه ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعة الثانیة ، 1404 ه .

42 . مفتاح الفلاح ، بهاء الدین محمّد بن الحسین بن عبد الصمد الحارثی الهمدانی العاملی المعروف بالشیخ البهائی ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات .

43 . المقنعة ، أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة النشر الإسلامی ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الثانیة ، 1410 ه .

44 . مکارم الأخلاق ، عبد اللّه بن محمّد القرشی (ابن أبی الدنیا) (ت 281 ه) ، بیروت : دار الکتب العلمیة ، 1409 ه .

45 . منتقی الجمان فی الأحادیث الصحاح والحسان ، جمال الدین أبو منصور الحسن بن زین الدین الشهید ( ت 1011 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفاری ، قمّ : جامعة المدرّسین ، الطبعة الاُولی ، 1362 ه .

46 . میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، محمّد بن أحمد الذهبی ( ت 748 ه ) ، تحقیق : علی محمّد البجاوی ، بیروت : دار الفکر .

47 . وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی ( ت 1104 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت ، قمّ : موسّسة آل البیت لإحیاء التراث ، الطبعة الثانیة ، 1414 ه .

ص: 67

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109